محورهای توسعۀ پایدار در مناطق خشک مرکزی ایران
آبتاب– سعید صالحیان (دکترای جغرافیا و برنامه ریزی دانشگاه شهید بهشتی تهران)- توسعه پایدار جدیدترین شعار جنبش زیست محیطی در سطح جهان است؛ توسعه پایدار یعنی توسعهای در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی که رفاه زمان حال را برآورده میسازد، بدون اینکه نیازهای آیندگان را با خطر روبرو کند یا کاهش دهد. آمایش سرزمین، مهمترین […]
آبتاب– سعید صالحیان (دکترای جغرافیا و برنامه ریزی دانشگاه شهید بهشتی تهران)- توسعه پایدار جدیدترین شعار جنبش زیست محیطی در سطح جهان است؛ توسعه پایدار یعنی توسعهای در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی که رفاه زمان حال را برآورده میسازد، بدون اینکه نیازهای آیندگان را با خطر روبرو کند یا کاهش دهد. آمایش سرزمین، مهمترین برنامه برای تعیین محورهای توسعه در مناطق مختلف براساس قابلیتها و محدودیتهای هر منطقه جغرافیایی است.
برخی از قابلیتهای توسعه در مناطق مرکزی ایران، از قبیل کاشان، آران و بیدگل، اردستان، نطنز و بادرود را میتوان، موقعیت مناسب جغرافیایی و آبوهوایی، زمین بکر، پاک و وسیع جهت توسعه، نیروی انسانی و جمعیت یکپارچه و بدون مشکلات قومیتی، آرام و با قابلیت توسعهپذیری در کنار اصالت تاریخی این سکونتگاهها ذکر کرد. با توجه به ریشههای تاریخی این سکونتگاههای انسانی، دانش بومی و فرهنگ سنتی غنی در این مناطق حاکم است.
محدودیت مهم این مناطق از نظر جغرافیایی، آب است. عامل شکل گیری و توسعه شهر و روستاهای این مناطق از گذشته آب بوده است و عامل مهمی که ممکن است آینده حیات و زیست را در این مناطق از بین ببرد، کم آبی است. بر این اساس برای ارائه هرگونه برنامه و استقرار هرگونه فعالیت اقتصادی در این مناطق باید به این شاخص ها توجه داشت.
محور توسعه این مناطق میتواند مبتنی بر فعالیتهایی همچون خدمات، گردشگری و اکوتوریسم (گردشگری بیابان و کوهستان)، کشاورزی پایدار منطبق بر علم روز، انواع صنایع روستایی، کارگاهی، کوچک، متوسط، فرآوری و یا صنایع تبدیلی کشاورزی و نیز صنایع بزرگ غیر آب بر و غیر آلاینده باشد.
استقرار هر گونه صنعت آب بر و آلاینده همچون صنایع فولادی و مشتقات آن تحت هر عنوانی در این مناطق مذموم بوده و پایداری این مناطق را با مخاطره روبرو میکند. دارایی اول هر سکونتگاهی بویژه در مناطق خشک مرکزی ایران محیط زیست و آب است.
ورود قارچ گونه صنایع فولادی و مشتقات آن در سالهای اخیر در این مناطق هیچگونه توجیه علمی و زیست محیطی و حتی اقتصادی و اجتماعی نداشته و در نهایت موجب پیشرفت این مناطق و بهبود وضعیت اقتصادی ساکنین نخواهد شد. برخی از پیامدهای استقرار صنایع بزرگ آب بر و آلاینده فولادی را میتوان موارد زیر ذکر کرد:
۱- تخریب محیط زیست انسانی، گیاهی و جانوری این مناطق؛
۲- عدم ایجاد اشتغال پایدار (ماهیت خاص و عمدتا سخت کار این مشاغل)؛
۳- مهاجرت افراد غیربومی با عدم سنخیت فرهنگی به این مناطق (عمدتا طبقات پایین فرهنگی مناطق دیگر)؛
۴- مشکلات اجتماعی همچون افزایش دزدی و ناامنی در این مناطق با ورود مهاجران ناهمگون؛
۵- توزیع نابرابر درآمد: درآمد آن عمدتا به جیب مالک و مرتبطین آن در مرکز میرود، نه مردم این مناطق و نه شهر و روستاها؛
۶- آلودگی هوای پاک این مناطق و آلودگی خاک کشاورزی از طریق ریزگردهای حاصل از کارخانجات؛
۷- آلودگی آب های زیرزمینی با اضافه شدن پساب های شدیدا آلوده صنایع فولادی؛
۸- آلودگی باغات و محصولات کشاورزی و متعاقباً تأثیر در کیفیت محصولات کشاورزی و باغی این مناطق؛
۹- ریزگردهای آلوده این صنایع، بسته به نوع واحد صنعتی حاوی عناصر مضری چون سرب، کادمیوم، جیوه و … بوده که خطر بیماری های لاعلاجی چون انواع سرطانها، MS و … را در ساکنین افزایش میدهد. که از طریق دود کارخانه، پساب آلوده و ریزگرد برخواسته از پساب خشک شده این واحدها وارد بدن انسان میشود.
۱۰- آب بر بودن و نابودی حق آبهها: نیاز شدید آبی این واحدها باعث میشود با خطوط توسعه واحدهای جدید، اندک آب این مناطق که عمدتا حق آبه کشاورزان، آب شرب سالم ساکنین و حق آبه محیط زیست گیاهی و جانوری این مناطق بوده تحت عناوین مختلف توسط این واحدهای صنعتی پر درآمد خریده شده و صرف تولید کارخانه میشود.
۱۱- خشکی سفره های آب زیرزمینی: کارخانجات فولادی پس از استقرار و توسعه تحت عناوین مختلف مبادرت به برداشت از آب زیرزمینی، حفر چاه تازه و یا خرید چاههای کشاورزی میکنند. از یک طرف کشاورزی که بخشی از آب خود را به چرخه اکوسیستم بازگردانیده از بین رفته و از طرفی این آب مورد استفاده فولادی قرار میگیرد که پساب و دود مضر را به طبیعت برمیگرداند. به مرور با افزایش برداشت آب زیرزمینی، این منبع آبی که تحت عنوان تجدید ناپذیر و تنها منبع آبی مطمئن این مناطق از آن یاد شده، از بین رفته و اینجا آغاز تشدید فاجعه است!
به طور کلی استقرار صنایع آب بر و آلاینده فولادی تحت هیچ عنوان مبتنی بر توسعه پایدار در مناطق خشک مرکزی ایران نبوده و انطباقی با پراکندگی فعالیت های اقتصادی در آمایش سرزمین نداشته و در نهایت در کوتاه مدت منافع چندانی برای ساکنین این مناطق به همراه نداشته و در بلند مدت پایداری و محیط زیست طبیعی و انسانی این مناطق را با مخاطره جدی روبرو میکند.