به اعتلای کشورمان معتقدیم

دیگر تمام شدم من

آبتاب شعر “دیگر تمام شدم من” از سروده های دکتر حجت بقایی 

این سطر که می بینی

داغ دلم بوده

که کس ندید آن را

حالا چه خط سازم

از داغ دل، از درد

وقتی که می خوانی

حرف مرا بشنو

دیگر تمام شدم

آنگه که شادی را

در با تو بودنها

از دل شنیدم من

دیگر تمام شدم

آنگه که خنده هام

بهر نگاهت بود

با هر نگاه تو

خونم به جوش آمد

جان به خروش آمد

دیگر تمام شدم

هر دم به فکر تو

عمرم تمام کردم

دیروز فدات کردم

امروز نگات کردم

فردا برای تو

با عشق فدا کردم

دیگر تمام شدم

وقتی رفیقان را

با اعتماد و عشق

همراه شدم با جان

دگر تمام شدم

وقتی که قدر جان

وقتی که بودن را

وقتی که دنیا را

با اعتماد و عشق

تقدیم کردم من

بر هر کسی که گفت

من دوستت دارم

دیگر تمام شدم

وقتی که راه عشق

را من عکس رفتم

دوست و حبیب من

هرجا کنارم بود

من عشق را با جان

در دیگران جستم

دیگر تمام شدم

جانی برایم نیست

حرفی زبانم نیست

دیگر سکوتم شد

یار و شفیق من

ای کاش زبانم نیز

داند که من دیگر

نیستم آن آدم

دل بسته در عالم

دیگر تمام شدم

دیگر تمام شدم

Email
چاپ
آخرین اخبار