یادداشتی از محمد درویش
نقل است در سفر برنارد شاو به نیویورک، وقتی راهنمای سفر با هیجان از فلسفه ساخت مجسمه آزادی به عنوان نماد دموکراسی و مردم سالاری سخن میگوید و بیتفاوتی برنارد شاو را میبینید، با گلهمندی میگوید: ظاهراً برای شما آزادی زیاد مهم نیست؟! و او سریع پاسخ میدهد: چی؟ این مجسمه را میگویید! در ولایت ما هم هر که میمیرد، بلافاصله تندیسش را بر مزارش میسازند!
حالا حکایت اغلب نام گذاریها در ایران است. ما روز ملی خلیج فارس داریم، اما کسی پر خاطرش نیست که چرا میزان آلودگی این پهنه آبی باید چهل برابر استاندارد جهانی باشد و چرا از خورموسی در خوزستان تا عسلویه در بوشهر و بندرعباس در هرمزگان، باید پسابها راهی خلیج فارس شوند؟ چرا اصفهانی که نصف جهان بود، استانی که هنوز در آن شهری وجود دارد که چهارصد و پنج سال است در آن قتلی رخ نداده – فریدون شهر – باید به چنین فلاکتی بیافتد؟
فقط حضور چنین شهری در ایران، میتواند پروژه ایران هراسی را به سخره گرفته و هزاران گردشگر از سراسر جهان را به سمتش روانه ساخته و پول پایدار برای استان و ایران فراهم کند. چرا به جای تقویت زیرساختهای گردشگری مسئولانه، اصفهان را به قطب صنایع آلاینده، آب بر و انرژی بر بدل ساختیم؟ چرا آب برترین صنایع مثل واحدهای تولید گوشت قرمز باید در اصفهان مستقر شود؟ چرا به جای پاسداری از کشاورزی اصیل و پر قدمت در شرق استان و در مجاورت گاوخونی که پسابش سرانجام گاوخونی را تابآور میکرد، اقدام به گسترش فیزیکی اراضی کشاورزی و باغی در غرب استان و بالادست سد کرده و عملاً زاینده رود را نابود کردیم؟
اصفهان می تواند همچنان با حفظ اراضی با پتانسیل کشاورزی اش در حد هفتاد هزار هکتار و با تکیه بر قناتهایش، یک کشاورزی خردمندانه و سازگار با طبیعت را به نمایش نهاده و از محل توریسم کشاورزی با تکیه بر کبوترخانههایش پول تولید کند.
اصفهان میتواند بیش از شصت میلیون گردشگر را با توقف متوسط یک هفته در سال سرویس داده و فقط یک هشتم آبی – ۴ میلیارد متر مکعب در سال – که از آبخوانهایش برای کشاورزی و صنعت میمکد را برای پذیرایی از گردشگران مصرف کرده و دستکم سه برابر درآمد کشاورزی امروز داشته باشد. این است پاسداشت واقعی روز اصفهان!
توجه: مطلب مندرج صرفاً دیدگاه نویسنده است و رسانه آبتاب در قبال آن هیچ موضعی ندارد.