نویسنده: دکتر فردین علیخواه- جامعه شناس
در خبرها خواندم که کبرا رحمتی، زن سالمندی که در جریان انتخابات، با قدی خمیده و در حالی که با یک چهار پایۀ پلاستیکی به سمت صندوق رأی میرفت، از نعمت یک ویلچر برقی برخوردار شده است. در زمان انتخابات، عکس او در گروههای زیادی باز نشر شد. آن عکس باعث شد تا رئیس جمهور هم با او دیدار کند. به طور یقین من از شنیدن خبر ویلچر برقی خوشحالم میشوم. به هر حال یک نفر نجات یافته است، ولی متأسفانه خوشحالیام دقایقی بیش دوام نمیآورد. رسانهها نوشتند که کبرای عزیز به خاطر سالها شالیکاری این چنین خمیده شده است. از شما چه پنهان، مادربزرگ گیلانی من هم به همین دلیل قدش خمیده است. او حتی به درستی راه هم نمی تواند برود. میدانم که زنان سالمند دیگری هم در گیلان و مازندران زیر بار شرایط سخت شالیکاری قامتشان اینگونه خمیده شده است. من درباره همان زنانی حرف میزنم که عکسهایشان در کتابهای اطلس «ایران من»، روی کاغذهای درجه یک و با رنگهای سرخ و بنفش و سبز و قرمز در معرفی گیلان و ایران به جهانیان چاپ میشود. همان زنانی که تلویزیون نشان دادن تصویر آنان را با یک موسیقی شاد گیلانی یا مازندرانی همراه می کند، همان زنانی که مسافران وقتی از جاده، و از پشت شیشه و البته هوای خنک کولر گازی به لباسهای رنگی آنها نگاه می کنند؛ می گویند: «آخی؛ چقد قشنگن اینا». متأسفانه به این زنان همیشه از همین فاصله نگاه می شود و کسی از نزدیک آنها را نمیبیند. آنان فقط روی کاغذهای گلاسه کتابهای «جغرافیای ایران زمین» یا «سرزمین و مردم ایران» قشنگاند. پرسش آن است که آیا در این کشور شرط برخورداری از خدمات رفاهی سازمانهای دولتی باید منوط به شانس باشد؟ یعنی تا دوربینی از پیرزنی؛ آن هم در زمان انتخابات؛ عکسی نگیرد و این عکس بین مردم پخش نشود نباید در زمانهای معمول سال، طبق قواعد و شرایطی، امکاناتی در اختیار این سالمندان که تعدادشان هم کم نیست؛ قرار دهد؟ به راستی چرا برخورداری از امکاناتی اینچنین باید به شانسِ دیده شدن وابسته باشد؟ پرسش دوم آن است که با وجود این همه پیشرفت در تکنولوژی، آیا این منصفانه است که در سال ۲۰۱۷، زنان کشورمان به روش نیاکان خود در صدها سال قبل نشاکاری (برنج) کنند؟ هم اکنون این زنان برای کاستن از آثار سوء گل و لای، زالو و در کل رطوبت، هفت هشت لایه جوراب ضخیم می پوشند ولی کیست که نداند اینها فایدهای نداشته و تقدیر بیشتر آنان قدِ خمیدۀ کبرا رحمتی است با این تفاوت که کبرای نازنین شانس آورد که یکی از او عکس گرفت. آنان که این شانس را ندارند، باید بسوزند و بسازند!