نویسنده: شهریار خسروی
در ده سال گذشته تتلو از موضوعات جالب توجه برای من بوده است. وقتی اوایل دهه نود درباره اهمیت تتلو نوشتم حتی خودم هم فکر نمیکردم روزی همه درباره او بنویسند. اینجا میخواهم در پس نگاه اخلاقی به ماجراهای اخیر تتلو نکته مهمی را مطرح کنم. روشن است که اشاره های جنسی به افراد زیر سن قانونی جرم است و نباید اجازه داد که ادامه پیدا کند. اما نکتهی مهمتر آن است که جامعه ما به گونه ای سامان یافته که در آن «رد دادن» و به سیم آخر زدن میصرفد. یعنی مجموعاً منفعت چنین رفتاری برای فرد بیشتر از اجتناب از آن است. در دانش اقتصاد میگوییم وقتی ساختار کاری را به صرفه میکند نمیتوان از افراد انتظار داشت که با تقوای صرف از آن پرهیز کنند. مثلاً وقتی قیمت بنزین در ایران و ترکیه اختلاف فاحشی دارد، نمیتوان از افراد فقیر مرزنشین انتظار داشت که با توکل به خدا بار فقر را بر دوش بکشند و از سود قاچاق بنرین بگذرند. رفتار قاچاق کننده درست نیست، اما این سیاستگذار است که این زمینه را فراهم کرده است. حالا فرض کنید تتلو وقتی آلبوم «تتلیتی» منتشر کرد، میتوانست کنسرت بگذارد، تدریس کند، بابت مصاحبه از رسانه ها پول بگیرد، شهرت قانونی داشته باشد، در مطبوعات رسمی و تلویزیون مورد نقد و بررسی واقع شود و… . آیا به این راحتی به شدت از عرف اخلاقی جامعه دور میشد؟ به نظر من نه! مسئول اصلی رفتار امروز تتلو ماییم که او و ده ها جوان مثل او را به جایی رسانده ایم که «چیزی برای از دست دادن نداشته باشند». اگر شما با به سیم آخر زدن چیزی از دست ندهید و تازه چیزی هم، مثل توجه عمومی، به دست بیاورید، رد دادن و به سیم آخر زدن برای شما توجیه پیدا میکند، لذا در اینجا باید یقه سیاستگذار را گرفت که سیاست هایش برای دفاع از اخلاق عرفی جامعه طوری بوده که عملاً چنین رفتاری را به صرفه کرده و تا این حد بحران ایجاد کرده است. این منحصر به تتلو نیست. تنبیه رفتارهای عقلانی و هم راستا نکردن منافع افراد با رفتار اخلاقی و عقلانی در جامعه ما هر روز نخبگان سیاسی، فرهنگی، هنری و… را به رد دادن و به سیم آخر زدن تشویق میکند. روحالله زم، مسیح علی نژاد، جنبش ری استارت، شاهین نجفی، بخشی از جریان های رادیکال دانشجویی و این همه شاخ مجازی نتیجه وضعیتی است که در آن به سیم آخر زدن به صرفه است. کافی است سری به حساب های ایرانی اینستاگرام و توییتر بزنید تا نمونه های بیشتری از این مسئله را پیدا کنید. هر کدام از این افراد ممکن بود در نظم موجود منافع پایدار پیدا کنند و در ان صورت گریز از مرکز برای آنها به صرفه نباشد. من نگران این هستم که در مناطق محروم تر وضع موجود گرایش به بنیادگرایی دینی را علیه نظم موجود تقویت کند. البته، در مورد خاص تتلو در یادداشتهای بعدی توضیح خواهم داد که نه تنها سیاستگذار بلکه جامعه مدنی و مشخصاً اصلاح طلبان هم مقصر بوده اند. خلاصه که تا وقتی که ریل را غلط گذاشتهایم نمیتوانیم از قطار انتظار داشته باشیم راه درست را برود. پس تا اطلاع ثانوی محصول آن رند عالم سوز مزیت رقابتی دارد: اول اینستا بعد کتاب!