به اعتلای کشورمان معتقدیم

اثرات فقر بر زندگی کودکان

آبتابفاطمه مهسا کارآموزیان- صحبت از «اختلاف طبقاتی» بدون پرداختن به مبحث «فقر» امکان پذیر نیست. فقر مطلق، بدان معناست که فرد فاقد حداقل غذا و سرپناه برای حفظ حیات خود باشد. طبق آمارهای سازمان ملل ۱ نفر از ۹ از غذای کافی برخوردار نیست که البته، دستیابی به آمارهای دقیق در این زمینه دشوار است. واژه دیگری به نام «فقر نسبی» نیز در اینجا تعریف می شود و بدین معناست که فرد برای تأمین مایحتاج خود و پرداخت هزینه مسکن باید ۲ تا ۳ شیفت در روز کار کند؛ در حقیقت معنای فقر نسبی، “محرومیت” است. باید اذعان داشت که «فقر» یک پدیده اجتماعی فوق العاده پیچیده ای است و کشف علل آن نیز به همان اندازه دشوار می باشد. برخی از محققان گفته اند که فقرا نگرانی برای آینده خود ندارند و ترجیح می دهند تا در لحظه زندگی کنند؛ رواج چنین فرهنگی در بین فقرا که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، احساس انفعال و پوچی به آنها القاء می شود و آنان ناتوان و ناامید زندگی خود را سپری خواهند کرد. به باور نگارنده سرزنش فقرا با این دیدگاه، کلیشه ای است و همیشه و همه جا صدق پیدا نمی کند. شواهد نشان می دهند که مردم فقیر نیز مایل و قادر به کار سخت هستند، اما مشکل آنان زمانی نمود پیدا می کند که از حداقل دستمزد برخوردار هستند و به آموزش و پرورش لازم دسترسی ندارند.
حال این پرسش مطرح است که اثرات فقر  چه هستند؟

باید پاسخ داد که اثرات فقر جدی و پیچیده هستند. کودکانی که در فقر زندگی می کنند از مشکلات جسمی متعددی نسبت به کودکانی که در رفاه نسبی زندگی می کنند، رنج می برند. بسیاری از نوزادان مادران فقیر با کمبود وزن به دنیا می آیند که اغلب از معلولیت های ذهنی و جسمی قابل پیشگیری رنج می برند و به طور معمول قبل از یک سالگی می میرند. متأسفانه کودکانی که در فقر رشد کرده اند، اغلب تمایل به مدرسه رفتن ندارند و نرخ وقوع حوادث نسبت به سایر کودکان برای آنان بیشتر است. این کودکان معمولاً از مشکل بینایی، شنوایی، کم خونی، فقر آهن و سطح بالای سرب در خون که می تواند عملکرد مغز را فلج کند، رنج می برند. همچنین، مطالعات نشان داده اند که میزان تنش موجود در یک خانواده در ارتباط مستقیم با شرایط بد اقتصادی در آن خانواده دارد. به طور مثال، از دست دادن شغل هر یک از والدین احتمال بروز خشونت در خانواده را تشدید می کند که متأسفانه بیشتر متوجه کودکان است. زمانی که یک پدر یا مادر بیکار می شود، ممکن است دست به تنبیه بدنی کودک بزند و یا به او توهین کرده و یا وی را تهدید کند. باید گفت که بی خانمانی و فقر شدید علاوه بر آنکه افراد بزرگسال را تهدید می کند، خطری هولناک برای کودکان است. کودکان در این شرایط بغرنج از ناامنی غذایی رنج می برند. کودکان فقیر محرومیت های بیشتری در بازار کار تجربه می کنند و فقدان یک شغل مناسب برای آنها به فقرشان تداوم می بخشد.

در مجموع، افراد در خانواده های فقیر استرس بیشتری را تجربه می کنند، لذا احتمال ابتلا به افسردگی در آنها بیشتر است. این خانواده ها دیدی منفی به وقایع دارند و اغلب از کم شانسی صحبت می کنند.

 از سوی دیگر، زنان بی خانمان، میزان بالاتری از تولد نوزادان کم وزن، سقط جنین، و مرگ و میر را برای فرزندشان تجربه می کنند. در نهایت، باید گفت که در دهه های اخیر شاهد زنانه شدن فقر هستیم. این پدیده مربوط به افزایش آمار طلاق است که زنان را مجبور می کند سرپرست یک خانواده باشند. از سوی دیگر پدرانی که از همسر خود جدا می شوند، از حمایت کودک اجتناب می ورزند و این امر موجب می شود تا زنان سرپرست خانواده به طبقه فقیر جامعه بپیوندند؛ اینجاست که حمایت قانونی از زنان سرپرست خانواده و کم بضاعت می تواند اثرات مطلوبی در کاهش فقر داشته باشد.

در این گفتار به طور مختصر به بررسی ابعاد اثرات فقر پرداختیم، حال آنکه این مبحث بسیار گسترده است و نیاز به بحث بیشتری دارد.

 

Email
چاپ
آخرین اخبار