حادثه کرمان در همین چارچوب قابل تحلیل است:
این نوع جریانها، کمابیش به محلی برای جدال سازمانهای جاسوسی نیز تبدیل شدهاند. پس از یازدهم سپتامبر، سازمان سیا علاوه بر مقابله، به دنبال نفوذ در این سازمانها بود. همچنین برخی شواهد، نشاندهنده حضور جدی موساد در میان این گروههاست. نگاه کنید القاعده و داعش را، تاکنون هیچ تحرک جدی علیه رژیم اسراییل نداشتهاند. به نظر میرسد در تحولات امنیتی دو دهه گذشته و حضور آنها در عراق و سوریه، بیش از آنکه حرکتی به مثابه یک جریان اعتقادی صورت گیرد، بیشتر در راستای اهداف بلندمدت اقتصادی و امنیتی رژیم اسراییل عمل شده است.
۲ – رژیم اسراییل در مقابله با حماس، بهرغم کشتار گسترده و ویرانی بسیار، نتوانسته به موفقیت کامل و نهایی دست یابد. همه شواهد و قراین حاکی از آن است که رژیم اسراییل یا صهیونیستهای حاکم بر اسراییل، موفقیت خود را در کشاندن درگیریها به بیرون از غزه و دادن ابعاد منطقهای به آن میبینند. با این وصف، در درجه نخست حمله به حزبالله لبنان و درگیر ساختن آن و سپس با قرار دادن ایران در «معمای اقدام»، درگیری و ایجاد یک ناامنی بزرگ در منطقه را هدفگذاری کرده تا ضمن توجیه در حل کردن مساله حماس، اهداف امنیتی و سیاسی بلندمدت خود را نیز دنبال کنند.
بدین شکل صهیونیستها در تلاش هستند امریکا و کشورهای اروپایی را وارد درگیریهای منطقه کنند (هرچند به نظر میرسد این کشورها، استراتژیای برای درگیر شدن در این فضا ندارند). در داخل کشور نیز بعد از درگیریهای حماس و رژیم اسراییل، برخی با تحلیلهای خام، غیرمنطقی و تحریککننده و در ادامه پس از غم کرمان، همچنان بر این معمای اقدام میافزایند.
در اینجا معمای اقدام منظور شرایطی است که کنش یا عدم کنش، هر کدام دارای پیامد است.
۳. همه ایرانیان، خواهان اقداماتی قاطع برای امنیتزایی و زدودن ناامنیها و حفاظت از جان خود و هموطنانشان هستند. اما فراتر از تلاشهای مسوولان برای یافتن عوامل و خشکاندن ریشههای چنین حوادث تلخ و ناگواری، انتظار میرود که کلیه اهداف و سناریوهای ممکن در سطح امنیت ملی و آیندهنگری تحلیل و براساس آن اقدامات بازدارنده و امنیتزا تدبیر شود. این حادثه نشان داد که دستگاههای مسوول (شورای تامین استان و شهر) پیشبینی و آمادگی لازم برای چنین اتفاقی را نداشته و باید پاسخگو باشند. بدیهی است که باتوجه به کینه عمیق داعش (اعم از داخلی و منطقهای) از شهید قاسم سلیمانی، احتمال وقوع اقدامهای انتقامگیرانه وجود داشته است.
۴. مدتهاست از یلگی فضای خبری و روانی به خصوص در حوزه سیاسی سخن گفتهایم. این امر ناشی از ناکارآمدی رسانههای بزرگ و ملی و محدود ساختن رسانههای کوچک و آزاد است و منجر به سپرده شدن ذهنیت جامعه به شایعات و اسیر شدن افکار عمومی در دام سیاستهای رسانهای بیگانگان شده است. این ماجرا هم بهرغم بزرگی غم ملی خود، باز هم نشان از نارسایی رسانهای و تبیینی دارد. در این میان، مواضع افرادی که صدای اپوزیسیون شدهاند، از درخواست از امریکا برای حمله به ایران و تشدید تحریمها تا همسویی با رژیم آپارتاید اسراییل (حتی برخلاف مواضع جریان روشنفکری و آزادیخواه جهان) و مواضعی که بیشتر نمک پاشیدن بر زخم مردم و در سمت تروریزم ایستادن است هم مایه افسوس است و هم این سقوط جای تامل دارد.
اما از همه این حرفها گذشته، بدون شک این غم سالها بر دل همه ما سنگینی خواهد کرد و همانند زخمی بر روحمان خواهد ماند.