به اعتلای کشورمان معتقدیم

جنگ آب

آبتاب علی زین العابدین – در بهار سال ۷۱ و در آن غروب دانشگاه تبریز، از میان مباحث شیرین (هیدرولوژی) یک فراز از سخنان استاد را برجسته‌تر از سایر صحبت‌هایش به یاد دارم، چه بدانم؟! شاید هم از آن حیث برایم جذاب بوده که جنبه “آینده نگری” داشت. استاد در اوج بیان “اهمیت آب” مکث کوتاهی کرد و در حالی که به کنج کلاس خیره شده بود ادامه داد و گفت: “بر اساس پیش بینی دپارتمان‌های مطالعاتی غرب جنگ دهه‌های آینده بر سر آب خواهد بود .” 
این جمله را با کنجکاوی و دقت ولی با تردید از او پذیرفتم، اما در خلال دهه‌های ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ وقتی آن جمله را در ذهنم  مرور می‌کردم تصور داشتم که یک پیشگویی نه چندان با اهمیتی همینطور از زبان استاد جاری شده است. لیکن به مرور، هرچه به سمت امروز عمر نزدیک‌تر می‌شدم و شاهد وقایع و اخبار تغییرات جوی، طنین پژواک آن جمله مشهور در فضای ذهنم می پیچید:
“بر اساس پیش بینی دپارتمانهای مطالعاتی غرب جنگ های آینده بر سر آب خواهد بود.”
     جبر جغرافیایی (geographical determinism)
و این تئوری تک عامل نگر (جبرگرا) “جبر جغرافیایی” که عمری اوقات  متفکرینی چون راتزل، ریتر و توماس باکل و هانتینگتون را به خود مشغول ساخته بود.
روح کلی این تئوری را اگر بشکافیم و ساده و ساده تر و عوام فهم ترش کنیم، این مفهوم از آن در می آید که انسان ها محکوم به آن هستند که حاکمیت و سلطه ی محیط و طبیعتی را که در آن زندگی می‌کنند، بپذیرند، و حتی آنها خلق و خوی خود را از طبیعت پیرامون حیات خود وام می گیرند و فعالیت و اقتصاد و فرهنگ آنها را طبیعت است که به آنها تحمیل می‌کند و با این تئوری سازیهای به ظاهر منطقی ولی تک فاکتوره میخواستند گپ و فاصله معنادار شمال  _جنوب را در کمربند کشورهای توسعه یافته و عقب نگه داشته شده و فقیر کره خاکی توجیه نمایند. اگرچه این تئوری در زمان خودچندان هم تهی از معنا و مصداق و اعتبار نبوده، بلکه در بسیاری از واقعیت‌های محیط های جغرافیایی میشود. ردپای عینیت آن را ملاحظه کرد، اما زمانی هم تئوری‌پردازان استعماری برای توجیه عقب ماندگی کشورهای پیرامون متروپل از آن سوء استفاده‌هایی می‌کردند؛ لیکن هر چه بود و هر قصدی که داشت، بعدها با توزیع نامتقارن ثروت در جغرافیای جهانی و پیوستن کشورهای توسعه یافته در مدار های نزدیک خط استوا، حکم به نقصان این تئوری داده شد و آن را از اهمیت پیشین خود پایین کشید. با این وجود ناممکن نیست که در تراز سنجه های مانند تغییرات اقلیمی و به تبع آن اخلال در چرخه هیدرولوژیکی یک کشوری مانند ایران، اهمیت آن بازاحیا شود و جباریت محیطی سبب دگرگونی های عظیمی در زنجیره حیاتمان گردد که در بخشهای زیر آن را توضیح خواهم داد.
 نمی خواهم در این فرصت کوتاه از مفهوم جباریّت محیطی همان نتیجه ای را بگیرم که گذشتگان دنبالش بودند و شاید هم منظوری که از جباریت محیطی دارم متفاوت از جبر جغرافیایی باشد، ولی هر چه هست هر دوی این معنا در بطن خود نوعی جباریت و خشونت را مستتر دارند. خشونتی که بعد از ۴۳ سال مدیریت ناکارآمد فقهی در نظام جمهوری اسلامی به معنای عام و سوء مدیریت در مصارف منابع آب به معنای خاص ، شرایط ناگواری را تحمیل امروز ایران کرده است.
 صحبت از پژمردن یک برگ نیست      وای جنگل را بیابان می‌کنند
وقتی این بخش از این نوشتار را می خواستم بنویسم بغض سنگینی گلویم را می‌فشرد و فریاد و نفرتی برخلاف کاراکترم از درونم موج می‌زد، و دلم می‌خواست چونان آذرخش بر فرق بی‌محتوا و پوسیده و پلاسیده آنانی فرود آیم که جنم و عرضه مدیریت این خاک گهرخیز را نداشتند و همه چیز را فدای تزئین ظاهر سازان ریاکار و شخص پرستان متملق کردند و به نام دین، دنیای مردم خدا باور این سرزمین را به تاراج بردند و با حاکمیت جهل، حکمیت عقل و علم را از میدان تصمیم و عمل برون رماندند، و همه آبروی تاریخ این سرزمین را به مسلخ کشانده و آینده مشعشع این دیار را به پای ایدئولوژی‌های موهوم گذشته تیره و تار ساختند و کاری کردند که در این هزاره، بجای آنکه این کشور، تشنه علم و فضل و تکنولوژی و دستاوردهای نوین بشری باشد، “تشنه آب” است.
بگذار فریاد سمفونی شبانه قورباغه هایی باشم که از سپیده دمان حیات، در برکه ها و تالاب‌های همواره با طراوت این دیار با گوشهای ساکنان این جغرافیا آشنا بودند، و دریغا که به یمن محو این زیستگاه‌ها زبان در کام فرو کشیده و مظلومانه در تفدیدگاه خشک آن حواشی دم فرو بستند. و آخرین بازدم ماهیانی که روزگارانی خوابهای شیرین صیادان سرزمینم را ارغوانی می ساختند و طنین شادی بچه های فقیر صیادان را در کلبه های کوچک و حقیرشان تضمین می کردند!
بگذار واگویه نگاه حسرت آلود آخرین پرواز پرندگان مهاجری باشم که دیگر نیزارهای امنی وجود نخواهد داشت تا آنها را به این سرزمین فراخواند! و چه دردناک خواهد بود قصه غصه های آیندگان خانه بدوش این دیار، وقتی تا دیروز در کنار زیستگاههای لک لک و طاووسک و بوتیمار کوچک و چنگر نوک سرخ و اردک سرسفید و درنای سیبری و پلیکان ها زیست عاشقانه‌ای را رقم میزدند. همچنان که دیدن دگر باره فلامینگو در دریاچه ارومیه برای همه ما تبدیل به آرزوی محال شد!
ماها چقدر بی رحمیم!
و آستانه تحریک وجدانی ما چقدر دیر تحریک!
هیچ در خلوتی با خود نشسته و به این فکر کرده‌ایم که بسیاری از دارایی های طبیعی این سرزمین بر اثر سوء مدیریت برای همیشه از این سرزمین رنگارنگ وداع می گویند! وقتی بستر رودخانه ای می  خشکد، وقتی تالابی میمیرد، وقتی اکوسیستمی حالت احتضار به خود میگیرد،  همه گونه های گیاهی و جانوری آن نابود می شوند و در سکون و سکوت دشت ها و دمن‌ها و خاک‌های چاک چاک برکه‌ها و تالاب‌ها مظلومانه میمیرند و کسی از آنها اعتراضی و شکایتی نمی شنود. چه بسا این نابودی برای گونه های نادر ابدی و همیشگی خواهد بود.
امروز ایران این گربه همیشه مسرور ما، نفسش به تنگ افتاده، تشنه است و به  گستردگاه مرگ گونه‌ها بدل شده است. وقتی تصویر گور هایی را که در منطقه حفاظت شده یزد بر اثر تشنگی تلف شده بودند مشاهده کردم، از خود بیزار شدم، تف به خودم گفتم، به خودم که پس از فریاد های بلند کارشناسان محیط زیست که در گلویشان خشکاندند، خفه خون گرفتم! و بر سر تاراج کنندگان این ذخایر نایاب نهیب نزدم.
آهاااااااااااااای!
که گوش های سنگینی دارید، ایران تشنه است!
ایران می میرد، ایران آب می خواهد، آآآآآآآآ آب.
این چند جمله  دیتا را فعلاً پیش خود داشته باشیم.
_ متوسط نزولات جوی ( بارندگی )در جهان سالانه حدود ۸۶۰ میلی متر است، این رقم در ایران به متوسط ۲۵۰ میلی متر میرسد.
– هدر رفت آب در میانگین جهانی ۹ تا ۱۲ درصد است، ولی در کشور ما ۲۸ تا ۳۰ درصد.
– در بخش کشاورزی، کارایی آبی در کشورهای توسعه یافته طوری است که به طور متوسط سه کیلو گرم محصول از مصرف یک متر مکعب آب تولید می کنند، ولی در ایران از یک متر مکعب آب یک کیلو گرم محصول برداشت می شود.
– گفته می شود در فرآیند کاهش جهانی بارندگی، چند سال قبل در ایالت کالیفرنیا ۲۰ درصد از ذخایر برف شان کمتر می‌شود و بلافاصله مسئولین این ایالت حالت فوق‌العاده اعلام می نمایند، ولی در کشور ما شاهد ۹۰ درصد کاهش ذخایر برف بوده ایم، نه تنها هیچ اتفاقی نیفتاد؛ بلکه مسئولین مربوطه در بسیاری از موارد از آن بی خبر بودند.
– توزیع بارندگی در ایران از یک وضعیت آنرم برخوردار است، به طوری که میزان بارندگی در حوضه آبریز شرق کشور از ۱۴۸ میلیمتر تجاوز نمی کند در حالی که در یک درصد از مساحت کشور شاهد بارندگی با متوسط ۱۰۰۰ میلی متر در سال می شویم.
– ناترازی در الگوی مصرف آب میان کشورمان با سایر کشورهای پیشرفته نیز قابل تامل است، الگوی مصرف ایرانی ۹۰ درصد در بخش کشاورزی ۸ درصد در بخش شرب و ۲ درصد هم در بخش صنعت و معدن است و این میزان در کشورهای توسعه یافته ۳۰ درصد در بخش کشاورزی ۱۱ درصد در شرب و بهداشت و ۵۹ درصد هم در بخش صنعت و معدن می باشد. 
-از کل آبهای موجود در جهان ۹۷ و نیم درصد را آب های شور و ۲ و نیم درصد را آب های شیرین تشکیل می دهند.
-۲ درصد آبهای شیرین در یخچال های قطبی و تنها ۱ درصد از آنها برای مصارف بشر در دسترس قرار دارد.
–  در کره زمین بیشترین آب شیرین در حوزه آمازون و در کشور برزیل قرار دارد و این حوزه حدود ۴۰ درصد از خاک برزیل را در بر میگیرد.
– ۲۰ درصد از آب های شیرین جهان در دریاچه بایکال در فاصله ۹۲۰۰ کیلومتری غرب مسکو در نزدیکی سیبری ذخیره شده است. این دریاچه با وسعت ۳۱ هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت بعنوان بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان شناخته می شود.
-با متوسط بارش ۴۰۰ میلیارد متر مکعب در ایران، به دلیل موقعیت ویژه جغرافیایی این کشور به طور متوسط ۲۷۰ میلیارد متر مکعب تبخیر و تصعید می شود و از آن مقدار حدود ۱۳۰ میلیارد متر مکعب به صورت روان آبها در پهنه کشور جاری می شوند و حدود ۳۸ میلیارد مترمکعب نیز به سفره های زیرزمینی و آبخوان ها نفوذ می کنند و الباقی ۹۲ میلیارد مترمکعب به آب های سطحی می پیوندند.
– عمده آبهایی که وارد حوزه آبریز کشور میشود از کشورهای ترکیه و افغانستان سرچشمه می گیرند و رودخانه مرزی اترک در مرزهای ایران با ترکمنستان هم بخشی از نیازهای کشور را در شمال کشور تامین میکند.
– افغانستان حداقل از دوران اشرف غنی بر این باور بوده است که با سیاست (آب در مقابل مهاجرین) ایران را کنترل نماید.
– طالبان بر این باور است که فقدان منابع انرژی فسیلی را با آب کنترل نماید.
– ترکیه به دنبال تکمیل ۲۲سد و  ۱۱۹ کارخانه برق آبی ( نیروگاه برق ) در مسیر سرشاخه‌های دجله و فرات است.
– الگوی مصرف آب ما بالاتر از سه برابر متوسط الگوی جهانی است.
– مردم تهران روزانه به اندازه دریاچه چیتگر سه میلیون متر مکعب آب شرب مصرف می کنند.
– بر اساس گزارش مراکز علمی کشور ایران تا سال ۱۳۳۵ به طور متوسط سالانه به هزار متر مکعب آب شیرین دسترسی داشته و این رقم در سال ۱۳۸۰ به ۱۸۰۰ متر مکعب تغییر یافت و اکنون در سال ۱۴۰۲ سرانه دسترسی یک ایرانی به کمتر از ۱۰۰۰ متر مکعب می رسد.
     سرریز جمعیتی
سالهاست که ترجیع بند ادبیات کارشناسان در حوزه آب -محیط زیست- کشاورزی و توسعه این است که “تغییرات عظیم اقلیمی در راه است.”
این بیم دادن ها را برخی از کشورها جدی گرفته و تدابیر و تمهیدات علمی لازم را در حوزه های فوق به کار گرفتند و النهایه موفق به مدیریت بهینه این منابع شدند، ولی دست اندرکاران کشور ما با غفلت از این مهم، توش و توان کشور را در برنامه‌های بی‌حاصل هسته‌ای و بلندپروازی های میلیتاریستی و ترویج مبانی فرا عقلانی ایدئولوژیکی نموده اند و امروزه کار کشور را به جایی رسانده اند که تشدید کم آبی و تنش های آبی با کاهش ۹ درصد متوسط بارش کشور و با افزایش ۵ درجه ای درجه حرارت دیگر به این زودی ها و به راحتی قابل جبران نیست. منابع هدر رفته در بسیاری از زمینه‌ها تجدید ناپذیر هستند و بنابراین آنچه در این پسامد کم آبی ها به صورت طبیعی اتفاق می افتد. این است که محیط های خشن به خشونت خواهد گرایید و جبرا ساکنین پهنه های زیستی را به مهاجرت اجباری وا خواهد داشت و توجیهی برای ادامه زندگی شبانی و فلاحت های خودگردانی باقی نخواهد ماند، لذا وقتی آبی وجودنداشته باشد یک خوزستانی و یک سیستانی و یک یزدی شتر و بز و گوسفند و گاو میش خود را خواهد فروخت و آهنگ مهاجرت خواهد کرد و از این منظر شاهد فشارهای جمعیتی از سوی پیرامون به مراکز شهرستان‌ها و مالا  به مراکز استانها خواهیم بود. (اینکه در سیستان در مقابل هر ۷۰ تقاضا برای فروش املاک فقط ۲ تقاضا برای خرید ثبت میشود بیانگر عمق فاجعه ای است که از درک عمیق آن عاجزیم).
و چون در اینگونه مراکز با فقدان زیرساخت‌ها و از سویی نیز با فقدان منابع مواجهیم، شاهد سرریز جمعیتی در این مراکز خواهیم بود و این روند همینطور ادامه خواهد داشت تا اینکه تعادل دموگرافیکی کشور در جمیع ابعادش خصوصاً از حیث پراکنش انسانی به هم بخورد. خیلی طبیعی‌است که مقصد اول مهاجرین ابتدا داخلی خواهد بود و طبیعی تر آن که فلش مهاجرت به سمت دامنه های جنوبی و شمالی البرز متوجه خواهد بود تا اینکه این قلمروی زیستی نیز از لحاظ ظرفیت مهاجرپذیری به حد اشباع برسد و به سمت بحران منابع سوق پیدا کند. در آنصورت فشار های جمعیتی بر “زون جنگل های هیرکانی و مناطق شمالغرب کشور” طاقت‌فرساتر و غیر قابل تحمل تر خواهد بود و تراکم و فشار ناشی از تجمع نامتعادل جمعیتی راهی جز انتخاب گزاره مهاجرت فرامرزی برای چنین جمعیتی در پیش رو نخواهد گذاشت.
      پناهندگی اقلیمی (climate asylum)
یافته های مطالعاتی سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که جهان در سال ۲۰۲۵ شاهد پناهندگی ۲۵۰ میلیون نفر از پناهندگان آب و هوایی خواهد بود. همچنان که این سازمان از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ حدود ۸۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر پناهنده آب و هوایی در دفاتر رسمی خود به ثبت رسانده است.
جریان های جدید مهاجرت اجباری شامل ملتهایی میشود که از محیط و دیار و کاشانه خود با جباریت محیطی تبعید می شوند. در این میان آسیا یکی از قاره های پر چالش آینده با بیشترین جمعیت آسیب دیده می باشد که از تغییرات اقلیمی بیشترین جراحت‌ها را به خود دیده است. آمارها نشان می‌دهند که از هر ۵ نفر پناهنده اقلیمی چهار نفر از کشورهای آسیایی می باشد این ترانسفر و جابجایی های جمعیتی در کنار جمیع مشکلات تبعی، خود واجد تنش های فرهنگی، قومی و مذهبی نیز خواهد بود. برای تصویر عینیت این امر، شما تصور کنید در مهاجرت درون مرزی مثلاً در دل جامعه مازنی و گِیل شمال که به لحاظ تعامل، فرهنگ فراخی دارند، طوایف و عشیرگانی از عشایر خوزستان و سیستان و بلوچستان که مرزهای رفتاری بسیار محدود برای تعامل اعضای مؤنث خانواده با غیر اعضا قائلند، قرار بگیرند، چه تنش های اجتماعی از این درهم آمیختگی فرهنگی- جغرافیایی متصور است؟ هنوز ما به خود اجازه نمی دهیم حتی تصور چنین ابرچالشی را در ذهن خود مرور کنیم، ولی از آنطرف دیگران با تدابیر فیوچورستیک ( آینده گرایانه) تکلیف خود را با این نوع چالش ها از دیرباز و هم از اکنون مشخص و معین می نمایند، همین است که هند دیوار مرزی به طول ۳۲۰۰ کیلومتر در مناطق ممکن البحران درست می کند و آمریکا دیوار مرزی با همسایه خود مکزیک با آن مختصات می سازد. ترکیه نیز در نوار مرزی با ایران سال‌ها این هزینه گزاف را برای احداث دژ و دیوارهای بتنی میپردازد. درست است که این اقدام ترکیه از دید تیز رسانه های مجازی در امان مانده است و تاکنون کسی به بیان اهمیت آن نپرداخته است. با وجود این خیلی ساده انگارانه خواهد بود، خیال کنیم که این همه سرمایه گذاری در این خطوط مرزی را صرفاً برای ایجاد موانع برای تردد گروه‌های مخالف ترکیه انجام داده باشند. این کشورها چون به مدخلیت علم ایمان دارند، بنابراین همه هشدارهای کارشناسان بین المللی را خیلی جدی تر از آن گرفته اند که ما با تغافل از کنار آن رد میشویم. آنها باورمند هشدارهای بیم افزای کارشناسانی بوده و هستند که می‌گویند در سال‌های آینده با روند رو به تزاید کنونی در امر تنشهای آبی و تداوم کاهش ذخایر سطح الارضی و تحت الارضی در پهنه ایران، ادامه حیات در بخش‌هایی از این سرزمین دشوار و یا غیرممکن خواهد بود و همین است که این رخداد تراژدیک در دهه های آینده را گریزناپذیر و حتمی تلقی کرده و دیوارهای بلند بتنی را در امتداد مرزهایشان با ایران چونان سد سدید می سازند تا از تهاجم آتی ما در قالب تبعیدیها و آوارگان اقلیمی ممانعت نمایند. در این میانه ما هستیم که سر در قفا و با چشمان بسته به سمت آینده مبهمی شتابان در حرکتیم.
Email
چاپ
آخرین اخبار