به اعتلای کشورمان معتقدیم

معلمان و مکانیسم پیگیری مطالبات‌شان

    یادداشتی از احمد زیدآبادی

در یک وضعیت مطلوب، معلمان به عنوان مهمترین قشر فرهنگ‌ساز جامعه نباید دغدغۀ معیشت داشته باشند. درآمد آنها باید برای ادارۀ زندگی‌شان مکفی باشد. طبعاً فردی که حرفۀ معلمی را انتخاب می‌کند بنا به سرشت فرهنگی و معنوی این شغل، عملاً از خیر یک زندگی پرتجمل و همراه با رفاه بالا چشم پوشیده است، اما لازم است زندگی‌اش به عنوان عضوی از طبقۀ میانی جامعه کاملاً تأمین و بدون هرگونه دردسر باشد تا تمام فکر و ذکر خود را صرف تعلیم و تربیت فرزندان مردم کند.
در سال‌های اخیر تورم لگام گسیخته، درآمد عموم مردم را بی‌رحمانه می‌بلعد و در این میان، فرهنگیان کشور با حقوقی که معمولاً متناسب با نرخ تورم افزایش نمی‌یابد، دچار مشکلات معیشتی شده‌اند و صدای اعتراض‌شان بلند شده است.
از طرفی، حکومت هم با کسری بودجه و تحریم‌های اقتصادی روبروست و توفیقی در مهار تورم ندارد. قاعدتاً وظیفۀ حکومت در درجۀ نخست این است که در جهت لغو تحریم‌ها بکوشد، اقتصاد را پویا و پررونق کند، تورم را لگام زند و سطح زندگی عموم مردم بخصوص کارکنان خود را تا رفع دغدغه‌های ذهنی آنان بهبود بخشد.
صرف‌نظر از اینکه این کارها از حکومت برمی‌آید یا نمی‌آید، در حال حاضر فرهنگیان به جان آمده‌اند و دولت هم دچار کسری بودجه است. پس زورآزمایی آنها با یکدیگر تا حدودی گریزناپذیر است.
با این حال، این زورآزمایی اگر قرار به رسیدن به نتیجه باشد، ضوابطی دارد که از هر دو سوی ماجرا لازم است رعایت شود، در غیر این صورت چه بسا عواقبی خارج از ارادۀ هر دو طرف به بار آورد که وضع کلی کشور را از این هم که هست خرابتر کند.
در سوی فرهنگیان، به نظرم آنان لازم است که نمایندگانی مورد اجماع، برای مذاکره و گفتگو با نهادهای رسمی انتخاب کنند. این نمایندگان باید با فن گفتگو و مذاکره کاملاً آشنا و از قدرتِ اقناع‌سازیِ طرف مقابل برخوردار باشند. این کار علاوه بر بیان و کلامی رسا و متقن، مستلزم شناخت مجموعۀ امکانات و محدودیت‌های هر دو طرف گفتگوست تا راه حلی عملی پیدا شود. افراد هیجانی و تندمزاج و ناآشنا به امکانات و محدودیت‌ها، معمولاً این قبیل چهره‌ها را به “سازشکاری” متهم و با بدنام کردن آنها از میدان خارج‌شان می‌کنند، حال آنکه خودشان هم توان مذاکرۀ معطوف به حل مشکل را ندارند و عملاً کار را به وخامت بیشتر می‌کشانند.
از این رو، نمایندگان فرهنگیان باید از طریق مصاحبه با رسانه‌ها، دانش و خردمندی و قدرت اقناع کنندگی خود را به نمایش بگذارند تا تمامیت جامعه نسبت به حقانیت مطالبات آنها قانع شود و از آنها حمایت کند. این حمایت طبعاً جنبۀ معنوی دارد و به مفهموم حضور دیگر اقشار جامعه در اعتراض‌های صنفی آنها نیست. بنابراین، فرهنگیان مانند دیگر گروه‌های صنفی و شغلی در این زمینه باید صرفاً به قدرت خود متکی باشند و کار خود را با تکیه به زانوی خویش به پیش ببرند.
در سوی نهادهای حاکم اما آنها باید پیش از هر چیز ،حق اعتراض و اعتصاب و هر کنش مسالمت‌جویانه و منضبط فرهنگیان و دیگر اقشار را به رسمیت شناسند. راهِ شکل‌گیری نهادهای مدنی و صنفی به نمایندگی از عموم آنان را در محیطی کاملاً امن و آزاد، هموار و تسهیل کنند و در هر موضوع مورد اختلاف با آنها وارد مذاکره و گفتگو شوند.
استفادۀ دولت از هر گونه ابزار زور و یا اعمال قدرت و خشونت در برابر فرهنگیان کاملاً نامشروع است و بازداشت فعالان این حوزه به هر دلیلی، محلی از اعراب ندارد و لازم است معلمان زندانی هرچه سریعتر آزاد شوند. همانطور اعتراض فرهنگیان هم باید مقید به ضوابط مدنی و مسالمت‌آمیز باشد و از این چارچوب گامی فراتر نگذارد زیرا در غیر این صورت، برخی نهادهای خوگرفته به اعمال زور با امنیتی نشان دادن تجمعات صنفی زمینۀ برخورد با آنها را فراهم می‌آورند و وضع را به تشنج می‌کشانند به گونه‌ای که اصلِ داستان به حاشیه می‌رود.
اگر این قبیل مکانیسم‌های حل اختلاف در کشور ما نهادینه شود، می‌توان برای کشورمان آینده‌ای متصور شد، اما بدبختانه، فرهنگ کشور ما در اغلب سطوح آن، با این نوع کنش‌ها بیگانه است؛ بخصوص در سطحِ نهادهای حاکم!

     توجه: مطلب مندرج صرفاً دیدگاه نویسنده است و رسانه آبتاب در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

Email
چاپ
آخرین اخبار