داستان
بهترین انتقام
سانسور
باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم
پند حکیمانه
حکایت جالب ابن سیرین و احوال پرسی
ابن سیرین کسی را گفت: چگونه ای؟ گفت: چگونه است حال کسی که پانصد درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟
ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبکار بده و باقی را خرج خانه کن و واى بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!
گفتند: وادار نبودی که قرض و خرج وی را بدهی. گفت: وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی…
اینچنین است رسم انسانیت و مردانگى…
افلاطون و ستایش جاهل
روزی مردی به خدمت فیلسوف بزرگ، افلاطون آمد و نشست و از هر نوع سخن میگفت. در میان سخن گفت: امروز فلان مرد از تو بسیار خوب میگفت که افلاطون عجب بزرگوار مردی است و هرگز کسی چون او نبوده است.
افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرود برد و سخت دلتنگ شد.
آن مرد گفت: ای حکیم! از من تو را چه رنج آمد که چنین دلتنگ شدی؟
افلاطون پاسخ داد: ای خواجه! مرا از تو رنجی نرسید. ولی مصیبت بالاتر از این چه باشد که جاهلی مرا ستایش کند و کار من او را پسندیده آید؟ ندانم کدام کار جاهلانه کردهام که او خوشش آمده و مرا به خاطر آن ستوده است.
حکایت ملا نصرالدین
علی گل گلاب-برگرفته از کانال بن بست علی چپ
ملا نصرالدین، خری داشت تنبل. پیش نمیرفت و اگر هم پیش می رفت پیشرفتش را نه نخبگان میدیدند و نه پخمگان.
ملا می دانست نشادر اثر سوزشی مستمر و مداوم دارد. کمی بر بدن الاغش نشادر زد. الاغ سوز که گرفت بر سرعتش افزود. پیش رفت و دوید تا سوز را و اثرش را جا بگذارد. دوید و دوید و دوید و ملا را جا گذاشت. ملا از ابتکارش خوشش آمده بود، از جیبش آینه ای که در آن محاسنش را مینگریست درآورد نگاهی به خود انداخت. از فیثاغورث هم کاشف تر دیده میشد، اما الاغ دورتر و دورتر میشد.
ملا دوباره فکر بکری به سرش زد. مقداری نشادر به گردن خود مالید و توربوشارژ شد، مثل دلار سرعت نجومی گرفت و دوید. می خواست به الاغش برسد، رسید؛ اما اثر نشادر چنان بود که نتوانست در کنار الاغ متوقف شود. پیش افتاد.
او میدوید و الاغ نیز پشت سرش. به میدان ده رسیدند و دور میدان دویدند. اهالی روستا میخواستند به ملا کمک کنند و الاغش را بگیرند.
ملا فریاد میزد: “الاغ را رها کنید و مرا نگه دارید.”
اهالی نتوانستند نه ملا را نگه دارند و نه الاغش را.
ده پند لقمان
- نان خود را بر سفره ی دیگران مخور!
- در هیچ کاری شتاب مکن.
- برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور!
- به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو!
- از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار!
- در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر!
- سخن و کلام دیگران را قطع مکن!
- به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مکن!
- در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر!
- مهمان را به هیچ کاری دستور مده.
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩه
حلقههای ازدواج به جای مانده از جنگ جهانی دوم
ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶ، ﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩ. ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩه ﺍﺳﺖ…
لباس ایرانی هدیه ای شاهانه
یونانیان باستان همواره از پوشاک ایرانیان بعنوان اشیاء بسیار گران بها یاد کرده اند و لباس ایرانى را بهترین و ارزشمندترین هدیه شاهانه می دانستند. اسکندر پس از حمله به ایران همواره جامه پارسی بر تن داشته و حتی دیگر هیچ گاه کلاه مقدونی بر سر نگذاشت.
برگرفته از کتاب: تاریخ ایران باستان-نوشته: استاد حسن پیرنیا