به اعتلای کشورمان معتقدیم

از نسک تا هلیل

   نویسنده: مهندس حسن اشرف گنجوئی-کارشناس رسمی و محقق تأمین آب

 

            روستای نسک یکی از روستاهای بخش گلباف کرمان است. از گلباف دره ای به طول دوازده کیلومتر به کویر لوت منتهی می گردد. این دره به دره نسکی معروف  است و به روستای نسک که در حاشیه کویر واقع شده میرسد. دره خط القعر حوزه آبریزی است که همه آبراهه های مناطق کوهستانی مشرف به گلباف به آن می پیوندند. بنابراین  دو نقش را ایفا می نماید. اول اینکه تمامی جریانات سیلابی حوزه آبریز به وسیله این دره به کویر هدایت می شوند. دوم اینکه زه کش طبیعی منطقه است و همه آبها را از خود عبور  می دهد و آب پایه یا دائمی دره می باشد. از آنجائیکه مناطق کوهستانی مسیر دره و یا اطراف حوزه آبریز مرتفع  هستند، اغلب ریزش های جوی به صورت برف و با ماندگاری که در طول سال بر روی ارتفاعات دارند بتدریج ذوب و وارد دره می شوند. از این نظر میزان آب پایه به بیش از یکصد و پنجاه لیتر در ثانیه می رسد. آبهای جمع آوری شده در طول دره به تناسب جنس رسوبات بستر در بعضی از قسمت ها فروکش نموده و یا اینکه در محل هایی که سنگ بستر بالا می باشد، آب هم از سطوح بستر سنگی رو می شود. روستای نسک در مجاوره دره واقع شده است. از این آب برای کشاورزی و یا تأمین آب شرب استفاده می شود با توجه به جنس رسوبات سرتاسر مسیر دره، شیب طبیعی دره به طرف دشت، مقدار آبی که به روستای نسک می رسد بین ده الی پانزده لیتر در ثانیه است. اطلاعات فوق همیشه در ذهنم بوده و فکر می کردم که آیا روزی می رسد که همه زه آبهای مسیر دره که بیش از یکصد و پنجاه لیتر در ثانیه است، به روستایمان هدایت گردد تا بتوانیم با همت و توانائی که در خودمان سراغ داریم، همه زمین های حاصلخیز روستا را زیر کشت ببریم و زندگیمان را متحول نمائیم. فکر می کردم که اینهمه آب وقتی که مهار شده و به روستا برسد می توانیم در مسیر آن در نزدیکی روستا استخرهای پرورش ماهی راه اندازی نمائیم، کم کم سراغ آبیاری نوین برویم، به دامداری، گاوداری بیشتر اهمیت دهیم، مرغداری، بوقلمون داری  را به راه بیندازیم و …و…و…  خلاصه زمان گذشت تا اینکه باخبر شدم چند نفر مهندس آمده اند  که از دره نسکی بازدید نمایند تا آب را به وسیله لوله از جائیکه بیشترین مقدار آب در بستر دره جاری است وارد حوضچه نموده و با لوله به نسک منتقل نمایند، چقدر شاد و خوشحال شدم و به همه روستائیان خبر دادم، ذوق زنان از آنها استقبال نمودیم و لحظه شماری می کردیم که همه آب دره را در روستا ببینیم  و از نعمت آن بهره مند شویم. خلاصه صحبت پیمانکار شد، پیمانکار آوردند و کار را شروع کردند، در فاصله هشت کیلومتری روستا در ساحل سمت راست دره نسکی حوضچه ساختند، حوضچه هایی که  اسم آنها را رسوب گیر گذاشته بودند، یعنی اینکه همه زه آبهای دره وارد این حوضچه ها شوند و پس از اینکه رسوبات آنها ته نشین شدند، آب از اینجا وارد لوله ای شود که تا نسک ادامه خواهد داشت. برایمان روزهای دوست داشتنی و خوبی بود و تمامی نقل مجالسمان، عظمت آبی بود که سالهای سال افسوس آنرا می خوردیم. خلاصه بیل مکانیکی آوردند و مسیر لوله گذاری را خاک برداری  و در بعضی از جاها تا عمق دو متری لوله ها را زیر خاک کردند که مبادا سیلاب ها آنها را درآوردند. 

            طرح کامل شد و با شادی و شعف منتظر افتتاح آن بودیم که انجام شد و آب همه دره وارد روستایمان شد، همه و همه فعال شدند و به فکر توسعه زمینهای بیشتر افتادند، آنها که تا دیروز داد کم آبی می زدند، از امروز مانده بودند که آبهای اضافی را چه کنند؟ روستا رونق بی سابقه ای پیدا کرده بود و من هم خوشحال که همه آرزوهایی که داشتم برآورده شده، یعنی آب رسیده و حالا دیگر باید سراغ طرح های پرورش ماهی، مرغداری، گاوداری و …. با همت روستائیان برویم. یک ماه، دو ماه گذشته و جلسات خانوادگی ما رونق بی سابقه ای برای چگونگی بهره برداری از آبهای دره گرفته بود که یک دفعه آب شد همان آب قدیم. به راه افتادیم وقتی که به حوضچه ها رسیدیم، آنها را پر از رسوبات رودخانه ای دیدیم که حتی محل ورود آب به لوله ها هم مشخص نبود، لوله ها هم که در عمق زمین بودند، راهی برای باز کردن آنها به نظرمان نمی رسید. فکر کردیم که دست نزنیم و به مهندسین خبر دهیم، اینکار را کردیم خیلی سرد برخورد کردند. پس از مراجعات پی در پی آب پاکی روی دستمان ریختند و گفتند که این از نوع حوادث غیر مترقبه است و ما هم کاری نمی توانیم انجام دهیم، حوضچه ها و لوله گذاری انجام شده برای انتقال آب به روستایمان از آن روز به بعد شدند آئینه دق ما، و انتقال آب  هم شد همان انتقال آب قدیمی با مقدار بین ده تا پانزده لیتر در ثانیه. حالا همه اش فکر می کنم که این مهندسین کجا درس خواندند؟ تا چه حد تجربه داشتند؟ یعنی آنها نمی دانستند که از این دره سیلاب هم عبور می کند؟ برای سیلاب ها فکر نکرده بودند؟ هیچ کس نبود که کار این مهندسین را کنترل نماید و حالا که طرحی مدفون شده،  راهکاری برای اصلاح آن پیدا کنند؟ یعنی می بایست به همین سادگی اعتباراتی که هزینه نموده اند رها کنند؟ یعنی مسئولی در این استان نیست که دلایل مدفون شدن طرح را مشخص و کارشناسی نموده و برای آنها راه حل اجرائی پیدا کند؟ خلاصه عنوان مهندس در ذهنم بی اعتبار شد، همه آرزوهایی که داشتم که بتوانم درس بخوانم و یک روز شاید مهندس شوم همه و همه را از فکرم پاک کردم، حالا دیگر حتی دوست ندارم بچه هایم اینطور مهندس هایی بشوند. اخیراً هم با خبر شدم که میخواهند آب از هلیل به کرمان بیاورد. راستی آنها که به منی که در گوشه ای از نسک زندگی میکنم رحم نکردند، برای هلیل نشینان چه نیاتی دارند؟

 

Email
چاپ