به اعتلای کشورمان معتقدیم

بر زخم تهیدستان نمک نپاشید

     دکتر فردین علیخواه

در مغازه‌ای، به شکلی تصادفی و ناخواسته در معرض شبکه‌های تلویزیونی صدا و سیما قرار گرفتم. صاحب مغازه کنترل را در دست گرفته بود و مدام کانال‌ها را عوض می‌کرد. آنچه توجه مرا جلب کرد انبوه تبلیغات تجاری بود که در آن‌ها وفور نعمت از زمین و آسمان بر سر آدم‌ها می‌بارید. واقعاً هم می‌بارید. یخچالِ سرشار از انواع خوراکی‌های خوشمزه و رنگارنگ که همیشه هم یک کیکِ تولد بزرگ و یک نارگیل در آن جا خوش کرده است، میزی که در دل طبیعت چیده شده است و مملو از خوراکی‌های رنگارنگ و وسوسه‌انگیز است، جوانانی که در ماشین در حال حرکت نشسته‌اند و ملچ‌ملوچ‌کنان چیزی می‌خورند، ران مرغی که در ماهیتابۀ مملو از روغن جلز و ولز می‌کند.

در تبلیغات صدا و سیما پول هست، روغن هست، شکر هست، گوشت و مرغ هست، نان فانتزی در سبدی چشم‌نواز هست، آدم شاد و شکمو هست و در کل همه چیز هست. در تبلیغات صدا و سیما ایران نیست.

در آنجا از خودم می‌پرسم چرا نهاد‌های حاکمیت از مردم می‌خواهند در برابر سختی‌ها طاقت بیاورند؟ چرا از مردم می‌خواهند صبوری کنند؟ چرا تلاش می‌کنند مردم«عادلانه‌سازی یارانه‌ها» (به تعبیر خودشان) را خوب درک کنند و در این خصوص با دولت همراهی کنند ولی دستگاههای تبلیغاتی نهاد‌های حاکم بر زخم‌های مردم اینگونه نمک می‌پاشند و آنان را رنج می‌دهند؟ منظورم همین تبلیغات تأسف‌برانگیز و زجرآور است. آخر چگونه می‌توان از طرفی گزارش‌هایی از سطح جامعه پخش کرد و درد‌های مردم را (البته در چارچوب روایت رسمی حاکم) به تصویر کشید و بعد لابه لای همان گزارش‌ها یخچالی را نشان داد که از وفور نعمت در حال تَرک خوردن است، و آدم‌هایی را در مقابل چشم بینندۀ محروم قرار داد که به شکلی ولع‌آمیز و تحریک‌کننده غذا می‌خورند؟

در دهه شصت در محله‌مان در شهر رشت یک مغازه کوچک قنادی قرار داشت که زولبیا و بامیه درست می‌کرد. ما نوجوانان آن دوران (که اغلب جیب‌هایی خالی از پول داشتیم) هر زمان از مقابل مغازه او رد می‌شدیم صحنه رقت‌انگیز و شاید زجرآوری می‌دیدیم. او یک بامیه را در دست می‌گرفت ولی نمی‌خورد. به ما نگاه می‌کرد و با حرص و ولع ادای ملچ‌ملوچ درمی آورد. او می‌خواست ولع خرید بامیه را در ما تهیدستان به وجود آورد. ما ولی پول نداشتیم. به یاد دارم که یکی از دوستانم که شاید زجر بیشتری می‌کشید و خشمگین بود با سنگ شیشه مغازه او را خرد کرد. بر زخم مردمِ تهیدست نمک نپاشید.

Email
چاپ
آخرین اخبار