یادداشت
برای دانش آموزان سرزمینم
نویسنده: کیومرث ترکاشوند
سخنم را با جمله ای از «گاندی» رهبر فقید هند نوین شروع میکنم. او در زمانی که هند را از زیر سلطه انگلستان آزاد کرد، به مردم هند گفت: “اگر برای یک سال می خواهید پیشرفت کنید گندم بکارید، اگر برای ده سال می خواهید پیشرفت کنید درخت گردو کشت کنید؛ ولی اگر میخواهید کشور هند پله های توسعه را طی کند بایستی اولویت اول آموزش و پرورش باشد.
پایگاه خبری آبتاب (WWW.ABTAAB.IR):
و امروز نتیجه آن سخن گاندی را به روشنی می توان در این کشور پهناور که پرجمعیت ترین کشور دنیا بعد از چین می باشد را دید. کشوری با بیش از ۸۰۰ عقیده وایدئولوژی که بهره کمی از انرژیهای فسیلی برده که زیر بنای صنعت می باشد- دید. هند به پشتوانه یک نظام مدرن آموزشی توانسته در میان کشورهای صنعتی جایگاهی پیدا کند و با ذکر یک نمونه از برنامه های آموزشی در این کشور پرسه ای در نظام آموزشی کشورمان میزنیم. در کشور هند از همان سال اول ابتدایی دانش آموزان در کنار زبان مادری زبان علمی و بین المللی انگلیسی را فرا میگیرند.”تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.”
برپا ….
بفرمایید، بنشینید. سلام صبح زیبایتان بخیر امیدوارم حال همگی خوب باشه. من “ترکاشوند” معلم ادبیات فارسی شما هستم. زنگ دوم من معلم ریاضی شما هستم. زنگ سوم من معلم علوم شما هستم. من معلم دینی، جفرافی، تاریخ، فیزیک، شیمی، هندسه و …… شما هستم.
فرزندان سرزمینم: ما معلمان؛ صدای شما را شنیدیم. بغض های در گلو مانده اتان، گلویمان را فشرد و با چشمان خود جوانان ایرانمان را دیدیم که بعداز سالها تحصیل و اخذ مدارج بالای دانشگاهی راننده اسنپ و پادوی بنگاه های معاملاتی املاک و گارسن رستورانهای کشورهای غربی شدن.
آرزوهای برباد رفته شماها را که در زنگ انشای می خواندید را دیدم که چگونه باد فنا شد و در هیاهوی دغدغه یک لقمه نان گم شدن.
و امروز بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال از آن سالها آمده ام تا درسهایی را که تدریس نکردم و حرفهایی که نگفتم و کارهای که انجام ندادم را برایتان بگویم. امیدوارم مرا ببخشید. من بی تفصیرم، اگر فرصتی بود بیشتر می گویم.
ماشین نظام آموزشی ما فرسوده شده. این ماشین سالهاست که از استانداردهای جهانی جامانده است. نخبگانش پیاده و در مرزهای غربت آواره شدند. مرا ببخش که برایت از شهیدان همت و چیت سازیان و عباس دوران،و رسول زرین که صدام برای سرشان جایزه تعیین کرده بود! نگفتم…
هر وقت آمدم تا از مشاهیر سرزمینت که در شهرهای آنسوی آبها مجسمه اشان در ورودی مراکز علمی نماد دانش و تمدن ایران است و کلامشان به زبانهای زنده دنیا در سر در دانشگاها و سازمان ملل پیام صلح و دوستی و همدلیست برای جهانیان بگویم، زنگ پایان کلاس را زدند!
باور کنید، اگر فرصتی به من میدادند تا کتابی بنام “عبور از اروند” را بنویسم و آن را به کتابهای درسیتان اضافه میکردند تا بدانید که وقتی در زمستان ۱۳۶۴ ایران شهر استراتژیک “فاو” عراق را تصرف کرد، یکی از خبرگزاریهای مهم فرانسه نوشت: “ایران یکی از بزرگترین و محکم ترین استحکامات جنگی دنیا را که حتی در طول جنگ جهانی دوم هم نظیرش وجود نداشته است را در هم شکست.”
امروز؛ بجای سیاه کردن دیوارهای شهر شما دانش آموزان باشوق و عشق ورزیدن به قهرمانان کشورت رشادتهای آن غواصان شهیدم را که با دستان بسته و زنده و دسته جمعی به دست دشمنان دیروز در خاک آرمیدند را به تصویر می کشیدید.
فرزندانم: امروز هم همان دشمنان که برادران شیعه ما را بر علیه ما مسلح کردند، این بار در یک آرایش نظامی متفاوت وارد میدان شده اند. دیروز آنها را در آنسوی خاکریزها با لباس نظامی و سلاح بر دست میدیدیم، اما امروز به شکلهای دیگر و پیچیده حتی وارد مدارس شده تا جایی که با روپوش و لباس فرم مدرسه ات در جایگاه یک همکلاسی در کنارت نشسته اند، پس باید با تکیه بر عرق وطن دوستی برای مقابله با این دشمن نوظهور بجای دلخوش کردن به داشتن موشک و بمب و ماشین جنگی، خود را به فناوریهای مدرن روزتجهیز کنید. سواد رسانه ای خود را بالا ببرید تا خدای نکرده بازیچه عروسک گردانهای معاند فضای مجازی نشوید.
دانش آموزان خوبم، آنجا که باید جانفشانیها و شهامت وشجاعت خلبان شهید عباس دوران و بابایی را فیلمش را می ساختیم، جایش را اخبار قتل خاشقچی گرفت! و ایمان دارم اگر بجای آن کتابهای که بجز هدر دادن بودجه و وقت ثمره ای نداشت از تاریخ سرزمینم و هشت سال ایستادگی در مقابل متجاوزان غربی به رهبری صدام میگفتم و در کلاس با آمار دقیقی از شهیدان خفته در خاک وطنم درس را شروع میکردم حال معنای “امنیت و استقلال و تمامیت ارضی سرزمینت” را میدانستی..
شاگردانم: وقت کلاس رو به اتمام است.
من نیز مانند شما از سخنان تکراری و عمل نشده خسته ام و در این چند دقیقه مانده به زنگ، از شما میخواهم؛ برای آخرین تدریس به دقت به حرفهایم گوش کنید: “فقط به نیمه خالی لیوان نگاه نکنید. میدانم که حرف زیاد دارید. از وعده های که دادند و فراموش شد،اما هنوز آسمان، فکر، هوا، مال توست و خدایی که بر همه چیز ناظر است؛ پس چهره زیبایت را از غم فروبسته مکن و امید و آروزهایت را پر بده و بجای پرسه زدن در دنیای ضد ونقیض فضای آلوده مجازی؛ زیبایهای سرزمینت را ببین. دستاوردهای کشورت را بیاد آر و برای ساختن وطنت گامهایت را استوار بردار و فراموش نکن که آینده از آن توست. این خانه، خانه توست. این خاک گهرخیز آباد نمی شود مگر با دستان تو. به امید روزهای خوش و ایرانی آباد برای همه.”
دیگر کسی مثل قبل نخواهد بود / حرکتهای راهبردی اصلاحی از همین لحظه باید آغاز شود
علی ربیعی، وزیر پیشین کار
پیشتر نوشته بودم اعتراضات خیابانی بالاخره در جایی فروکش میکنند، اما ذهنیت و علل اعتراض باقی میماند که با هر اثر پروانهای میتواند تکرار شود.
نوشتم؛ در این میان، سه نکته نگران کننده نیز وجود دارد: علتیابی بحران مثل همیشه به یک مناقشه در سیاست داخلی تبدیل شده و احتمالا رسانهها و تریبونهای رسمی، انگشت اتهام به سمت گروههای سیاسی اصلاحطلب یا به تعبیرجدیدشان «مسبب وضع موجود» و… نشانهگیری میکنند و ماجرا به نوعی خاتمه یافته تلقی میشود. دوم تحلیل نادرست و نگرانی سوم هم عدم اصلاح و تداوم سیاستهای گذشته به گونهای که امور بر روال سابق جریان می یابد.
با این وصف، گام اول فهم و درک مسئله میباشد. پدیده رخداده در این ماهها بههیچوجه تکعلّی نبوده و ترکیبی از عللی همچون فقر، سقوط طبقه متوسط به پایین، قرار گرفتن سه دهک در فقر مطلق، ارزشهای فردی و نسلی تغییر یافته، زنان خواهان ابراز وجود و در مجموع جامعهای ناامید از حضور در جامعه جهانی و بسته شدن روزنه تغییرخواهیهای رفتاری از طریق صندوقها است. تجارب نشان میدهد معمولاً تفکیک عارضه از بیماری صورت نمیگیرد و در حالتی دیگر این سنتی که سیاستگذار با احاله پدیده به عوامل بیرونی به دنبال آسودگی خاطر و گام ننهادن در مسیر دشوار اصلاحگری است.
هرچند نویسنده معتقد است که عوامل خارجی همواره به عنوان عنصری سوءاستفادهگر در تمامی رخدادهای سیاسی_اجتماعی ایران حضور داشته و دارد اما در صورت فقدان زمینهها، حضور جامعهای بانشاط و دولتی با سرمایه اجتماعی بالا، هیچگاه امکان عمل نمییابد.
به نظر من، حرکتهای راهبردی اصلاحی از همین لحظه باید آغاز شود. بر این اساس، گام اول، سپردن ریشهیابی و تبیین مسئله توسط نهادهای علمی مورد وثوق جامعه است. نتایج این مطالعات میتواند حرکت گام دوم را رقم بزند.
بر پایه مطالعات صورت گرفته و نتایج آن، اصلاحات در عرصههای سیاسی _ایجاد روزنههای امید به کنش تغییر از طریق صندوق_، ایجاد فصل مشترک با ارزشهای نسلهای جدید در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، گسترش فعالیت نهادهای میانجی و سازمانهای مردم نهاد ضروری است. یکی از مهمترین این سیاستها مربوط به حوزه فضای مجازی است. هرگونه تصمیم غلط بدون تردید، بیکاری و واکنش گسترده به همراه خواهد داشت.
پایگاه خبری آبتاب (WWW.ABTAAB.IR):
در گام سوم تجدید نظر در سیاستهای رسانهای، بازکردن فضای گفتگو و عدم فشار به رسانههای تبیینگر که رسالت میانداری را دنبال میکنند، امری اجتنابناپذیر است. بازگرداندن اعتماد مردم به رسانههای داخلی میتواند تفاهم بر سر خواستههای واقعی مردم را ممکن کند. به نظر من آنانی که در این سالها با پیروی از سیاستهای تکصدایی و راندن رسانههای مستقل به حاشیه مقصران اصلی در قربانیسازی ذهنیت جامعه توسط بدخواهان ایران هستند.
متأسفانه علائم حاکی از آن است که در میانهی بحران بیان برخی اظهارات خام و نپخته توسط برخی از دولتیها _که دنبال مقصریابیهای واهی و کودکانه هستند_ و همچنین صاحبان تریبونهای رسمی با اعلامیههای تحریک کننده نشانگر عدم درک موضوع و گفتگو است.
مطالعات و تجارب نشان میدهد پس از بحرانها، هیچ کدام از عوامل و کنشگران درون بحران همانند پیش از بحران نخواهند بود. ما با جامعه و نسلهای تغییریافتهای که این روزها را در حافظه خود جای دادهاند، افرادی که به جریان اعتراض نپیوستند اما این دوران بر آنها آثار روانی داشته است.
نهادهای درگیر مانند دانشگاه و علم، آموزش و پرورش، هنر و ورزش، نهادهای اقتصادی و حتی نهادهای امنیتی و ساختارهای تصمیمگیر متاثر از این شرایط هستند. به تعبیری پس از بحران، هیچکس مثل قبل نیست. حداقل در ساحت اذهان، این دگرگونیها پدید آمده و شکل گرفتهاند.
چنانچه سیاستگذاری و حکمرانی بر همان مناط سابق باشد، اینبار هم دو ساختار سیاستگذار و ذهن جامعه تعارض جدیدی را تجربه خواهند کرد. باید با هوشمندی به سمت تغییراتی آرامبخش، ثباتساز و پیشرونده حرکت کنیم.
منبع: جماران
رسانه های داخلی در این چند سال چه کردند، و چه برنامه ای برای آینده دارند؟
فمینیست
نویسنده: الهه مهرنیا
کلمه ی فمینیست یک کلمه فرانسوی است، Femina؛ به معنای جنس زن که اواخر دهه ی ۱۹۶۰ بعد از جنگ ظهور پیدا می کند و وجهه ی سیاسی و اجتماعی به خود می گیرد. فمینیست، به زن یا مردی گفته می شود که برای حقوق برابر زن و مرد تلاش می کند. بر خلاف اعتقادات بعضی از افراد، فمینیست به معنای مرد ستیزی یا برتری زنان بر مردان و اختلاف افکنی بین زنان و مردان نمی باشد؛ بلکه تلاشی بوده برای به دست آوردن حقوق از دست رفته ی زنان در طول تاریخ بشری.
از دیدگاه فمینیست ها زن و مرد، جفت های متضاد هم نیستند؛ چراکه در نبود هر کدام از آنها دیگری را نمیتوان تعریف کرد، بلکه معنای آنها در نسبت و ارتباط با هم می باشد.
فمینیست به مسائل زنان از قبیل: حق برابری، حقوق زنان، مادر و رابطه ی او با کودک، افکار و احساسات زنان، حقوق برابر جنسیتی در فرهنگ و جامعه، حق رأی، حق کار، درآمد یکسان، حق مالکیت، حق تحصیل، حق برابر در ازدواج، حق سقط جنین (قانونی)، حق مرخصی زایمان، حق محافظت از زنان و دختران در برابر تجاوز جنسی، خشونت خانگی، حق انتخاب نوع پوشش، آزار جنسی، تجاوز جنسی و … توجه داشته است.
به نظر فمینیست ها به زنان ستم شده و مردان در اولویت بوده اند، این نظام پدرسالاری و مرد محوری بر تمام سطوح فرهنگی و سیاسی و اقتصادی حکم فرما بوده و با زنان جامعه بصورت منصفانه رفتار نشده است و به همین خاطر در قبال حقوق زنانه ی خود مبارزه می کنند.
تاریخ جنبش فمینیستی در ایران به اواخر دوره ی قاجار بر می گردد. تا به امروز، مانع اصلی اجرای حقوق زنان در ایران غرب زدگی دانستن کلمه و مفهوم «فمینیست» بوده است.
خانه باید امن باشد
نویسنده: مرتضی رجائی خراسانی
در واکاوی مسئله «خشونت خانگی» باید گفت که هر چند زنان آسیب پذیرتر هستند؛ اما مردان نیز در امان نیستند. خشونت خانگی، می تواند برای هر کسی اتفاق بیوفتد. مشکلی که هنوز در جامعه وجود دارد این است که این جرم از سوی اعضای خانواده اغلب نادیده گرفته شده و یا تکذیب می گردد. گاهی نیز با مقصر جلوه دادن قربانی، مجرم را تبرئه می کنند که این امر بیشتر زمانی اتفاق می افتد که فرد مورد آزار و اذیت روانی واقع شده باشد. موضوع مهم این است که هیچ کس نباید با ترس در خانه زندگی کند. اگر فردی در خانه احساس ترس از شریک زندگی خودش داشته باشد و یا این احساس در او شکل گرفت باشد که دیگری رفتار وی را دائماً تحت نظر دارد، در این خانه رابطه نا سالمی وجود دارد که در آن فردی با تحقیر فرد دیگر، در وی احساس بیزاری، درماندگی و ناامیدی به وجود می آورد. نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که همیشه اعمال خشونت به شکل فیزیکی نیست؛ گاهی خشونت روانی نیز به همان اندازه مخرب است. افراد معتاد به مواد مخدر این نوع خشونت را در رابطه با شریک زندگی خود اعمال می کنند. بعد دیگر خشونت خانگی اعمال «خشونت اقتصادی» علیه طرف مقابل است که به صورت سوء استفاده مالی مطرح است. در این رابطه فرد دیگری را به کمک هزینه ناچیزی محدود کرده و یا مانع از اشتغال وی می شود. گاهی نیز امور مالی را به شدت کنترل کرده و یا از پول دیگری دزدی می کند. گاهی شاهد آن هستیم که فردی تلاش می کند تا بر شریک زندگی اش تسلط کامل داشته باشد و یا او را کنترل کند. او در این رابطه دیگری را مورد آزار قرار می دهد، وی را تهدید به صدمه رساندن به خودش و یا نزدیکانش می کند تا بتواند قربانی را وادار به سکوت کند. شواهد نشان می دهند که این نوع خشونت در تمامی محدوده های سنی، نژادی و سطوح مختلف اقتصادی در جامعه رخ می دهد. هرچند، زنان و دختران بیشترین قربانیان این نوع خشونت هستند، اما مردان و پسران هم، به ویژه از نظر کلامی و روانی مورد آزار قرار می گیرند.
به طور کلی، در خشونت خانگی اعمال رفتار توهین آمیز آگاهانه صورت می گیرد و قربانی هیچ تسلطی بر شرایط ندارد. در این شرایط فرد دیگری را از دیدن خانواده و یا دوستان محروم می کند تا تسلط بیشتری بر وی داشته باشد و یا او را از رفتن به مدرسه یا محل کار منع می کند. اگر مطابق میل این افراد رفتار نشود، این احساس را در قربانی به وجود می آورند که او نقص های زیادی دارد و ناتوان است. در این رابطه توهین و سوء استفاده حربه فرد علیه قربانی است. این افراد اگر در نهایت نتوانند دیگری را متقاعد به ماندن در کنار خود بکنند، او را تهدید به خودکشی و یا کشتن فرد یا عزیزانش می کنند. این مورد خاص در میان معتادان بسیار رواج دارد. پیام این افراد مشخص است، اگر از آنچه که من می گویم اطاعت نکنی؛ منتظر عواقب خشونتبارش باش.
خشونت خانگی، علاوه بر صدمات جبران ناپذیری که به شخص وارد می کند، اثرات نا مطلوبی نیز در جامعه به جای خواهد گذاشت و سلامت روانی و جسمی نسل آینده را تهدید خواهد کرد. واقعیت این است که رفتار توهین آمیز در یک خانواده از هیچ کس – خواه مرد باشد یا زن؛ خواه سالمند باشد یا نوجوان- پذیرفته نیست. همه افراد یک خانواده باید بدانند که شایستگی احترام را دارند و خانه باید مکانی امن برای آنان باشد. آزار یک فرد در خانه به هر شکلی منجر به بروز اضطراب و افسردگی در فرد و در نهایت ایجاد احساس پوچی و تنهائی می شود. زنان و مردان، هر دو جنس؛ باید بدانند که از حمایت پلیس و قانون برخوردار هستند و نیاز است تا مردان نیز مانند زنان از پشتیبانی و حمایت کافی برخوردار باشند. زمان آن فرا رسیده است که سکوت در این زمینه شکسته شود و شرایط طوری فراهم شود که افراد بتوانند به راحتی در مورد خشونتی که در آن بوده و یا هستند، صحبت کنند.
باید اشاره کرد که خشونت خانگی اثرات نا مطلوبی بر اقتصاد یک جامعه به جای می گذارد. طبق تحقیقات جدید بانک جهانی، خشونت خانگی بار اقتصادی مضاعفی بر افراد، خانواده ها، شرکت های خصوصی و بخش های دولتی جامعه از طریق هزینه های خدمات بهداشتی و درمانی برای درمان قربانیان، از دست دادن کارآیی قربانی و یا ایجاد معلولیت در وی که معمولا با از دست دادن شغل و بیکاری همراه است؛ تحمیل می کند. بر اساس پژوهش مؤسسه ملی سلامتCNBI ، غیبت افراد از محل کار به دلیل خشونتهای خانگی در اوگاندا و بنگلادش، به ترتیب ۸۷.۷۶ میلیون دلار و ۲۶۲ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲ خسارت به این کشورها تحمیل کرده است که معادل ۱.۳ درصد تولید ناخالص ملی این کشورهاست. در بنگلادش، این مبلغ معادل ۶۰ درصد از بودجه ای است که به آموزش و پرورش تخصیص یافته و ۴۰ درصد بودجه ای که به حوزه بهداشت و سلامت اختصاص داده شده است. باید تأکید کرد که ادامه «خشونت خانگی» به معنای تخلیه بخش قابل ملاحظه ای از منابع اقتصادی یک کشور است. این امر توسعه کشورها و فقر زدائی از آنها را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد.
هدیه دادن مواد غذایی
نویسنده: لیلا نصیری سروری
هدیه دادن و توزیع مواد غذایی راه حلی برای خاتمه دادن به گرسنگی در جهان نیست؛ اما راهکاری موقتی برای کاهش درد و رنج نیازمندان است. نیاز است تا علل گرسنگی در جهان بررسی شوند و جهت رفع آن اقداماتی صورت گیرد. در همین راستا، آموزش شیوه های نوین کشاورزی به کشاورزان، ارائه خدمات بهداشتی، کمک به یادگیری مهارت و فرا گیری آموزشهای لازم به قشر آسیب پذیر نیز می تواند کمک رسان باشد.
متأسفانه، امروزه، ۱ نفر از ۷ نفر در سرتاسر دنیا غذای کافی برای اینکه سالم بمانند و زندگی فعالی داشته باشند، ندارند وگرسنگی و سوء تغذیه یکی از خطرات مهمی است که سلامت انسانها را بیشتر از بیماریهای مهلکی چون ایدز ، مالاریا و سل در سرتاسر جهان تهدید می کند، اگرچه غذای کافی برای تغذیه همه در جهان فراهم است.
علت اصلی گرسنگی، فقر است. شایان ذکر است که جمعیت بسیاری از مردم در فقیرترین کشورهای جهان، منبع درآمدشان کشاورزی است، اما کشاورزان با چالش های هولناکی مبتنی بر اقتصاد جهانی و مسائل زیست محیطی مواجه هستند؛ از جمله افزایش هزینه های سوخت و کود، تغییرات آب و هوایی، کمبود آب، تحولات اجتماعی و سیاسی، و بسیاری از مشکلات دیگر که به پیدایش فقر دامن می زنند. با این وجود، باید گفت که توسعه کشاورزی در کشورهای فقیر اهمیت دارد و این امر برای کاهش فقر ضروری است. از عوامل دیگر که در افزایش میزان فقر در جامعه تأثیر دارند، می توان به سیستم های اقتصادی فاسد، جنگ و درگیری، و تغییرات آب و هوایی اشاره کرد. اما هر یک از ما چگونه می تواند سهمی کوچک در رفع گرسنگی یک انسان داشته باشد؟ هر یک از ما می تواند با هدیه دادن مواد غذایی به نیازمندان به رفع این بحران حتی به طور موقت کمک کند. حین وقوع بلایای طبیعی، داوطلبانه کمک کنیم. در زندگی روزانه هم تغییراتی جهت بهبود و حفاظت محیط زیست ایجاد کنیم.
احمد زیدآبادی: شانس احیای برجام در یک «وضعیت عادی» منتفی شد
آبتاب: احمد زیدآبادی در هممیهن نوشت که فرصت طلایی و نقرهای احیای برجام پیش از این از دست رفته بود و اکنون به نظر میرسد فرصت برنزی آن را هم باید ازدسترفته تلقی کرد. به این ترتیب، شانس احیای برجام در یک «وضعیت عادی» عملاً منتفی شده است و از این پس، سرنوشت آن به کشاکشهای سیاسی و نتایج حاصل از آنها، گره خورده است.
منظور از وضعیت عادی، شرایطی است که دو طرفِ ماجرا، پشت میز مذاکره و از راه گفتگو و تفاهم بر سر تأمین منافع متقابل، توافقی را شکل دهند. ظاهراً ایران و طرفهای غربی، این شرایط را پشت سر گذاشتهاند، بدون آنکه توافقنامۀ احیای برجام به خط نهایی خود برسد. از این به بعد شرایط احتمالاً به صورت غیرعادی درخواهد آمد. منظور از شرایط غیرعادی، استفاده از اهرمهای فشار در عرصههای گوناگون، به قصد وادارکردن طرف مقابل به سازش است. به نظر میرسد فشارها از هماکنون آغاز شده و در هفتهها و ماههای آینده اوج گیرد.
در حالت واقعبیانیۀ، مواضع جدید سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا را میتوان نشانهای روشن از آغاز فشارهای بینالمللی علیه ایران به منظور پذیرش توافقنامۀ احیای برجام به حساب آورد. سه کشور اروپایی که تاکنون زبان و لحنی کموبیش محتاطانه در برابر موضع دولت ایران نسبت به برجام در پیش گرفته بودند و از احتمال امضای نهایی توافقنامه در آیندهای نزدیک خبر میدادند، اینک زبان خود را در انتقاد از رفتار ایران صریحتر کردهاند. آنها علاوه بر آنکه پیششرط ایران برای حل مسائل پادمانی را اقدامی در جهت به خطر افتادن توافقنامه دانستهاند، نسب به نیت ایران برای موفقیت احیای برجام نیز به شدت ابراز تردید کردهاند.
همزمان با اروپا و آمریکا، متحدان آنها در منطقۀ خلیجفارس هم لحن خود را در مقابل ایران تغییر دادهاند. اعضای شورای همکاری خلیجفارس که در طول مذاکرات وین زبان به نسبت ملایمی را در برابر ایران در پیش گرفته بودند، در بیانیۀ اخیر خود ضمن متهم کردن ایران به استفاده از «تروریسم» و «شبهنظامیان فرقهگرا» در منازعات منطقهای، خواهان حضور در مذاکرات مربوط به احیای برجام و گنجاندن موضوعات موشکی و امنیت دریانوردی و تأسیسات نفتی در توافقنامه شدهاند.
واکنش گسترده به قطع رابطۀ تیرانا با تهران، گسترش تحریمهای آمریکا به چند نهاد امنیتی و بیانیۀ به نسبت تند آژانس بینالمللی انرژی اتمی دربارۀ میزان ذخایر اورانیوم غنیشده در ایران را هم میتوان به عنوان شواهد دیگری از آغاز دور تازهای از تشدید فشارها علیه ایران به شمار آورد.
به احتمال زیاد، این نوع فشارهای سیاسی و دیپلماتیک در هفتهها و ماههای پیش رو افزایش خواهد یافت و به حوزۀ اقتصاد هم سرایت خواهد کرد.
حال مساله این است که آیا ایران در روزهای باقیمانده از شهریورماه با ارائۀ ابتکاری تازه راهِ امضای توافقنامه را خواهد گشود و مانع تشدید فشارها خواهد شد؟ اگر چنین ابتکاری در میان نباشد، در آن صورت واکنش ایران در برابر تشدید فزایندۀ فشارها چه خواهد بود؟ بیتفاوتی؟ یا اقدامِ متقابل؟ قاعدتاً آن دسته از نیروهای داخلی که در برابر احیای برجام مقاومت یا کارشکنی میکنند، بیتفاوتی در برابر فشارهای روزافزون را تاب نخواهند آورد و خواهان واکنش شدید در برابر آن خواهند شد.
از نگاه این نیروها، ایران برای اقدام متقابل در برابر تشدید فشارها در چه حوزهای دارای مزیت نسبی است؟ به غیر از تحرکات منطقهای، معمولاً گسترش برنامۀ هستهای بهخصوص نصب بیشتر سانتریفیوژهای پیشرفته، افزایش سطح غنیسازی اورانیوم، کاهش نظارت آژانس بر تأسیسات هستهای و… به عنوان اهرمهای فشار ایران در برابر فشارهای خارجی معرفی میشود.
این نوع اقدامات متقابل حتی اگر به قصد واداشتن طرف مقابل به عقبنشینی از موضع خود و دستیابی به توافقی اصطلاحاً «محکمتر و قویتر» از نظر تهران، صورت گیرد، به طور طبیعی سطح تشنج در منطقه را افزایش خواهد داد، بهویژه اینکه برخی طرفها در خاورمیانه هم مترصد گلآلود کردن آباند تا ماهی مقصود خود را از آن بگیرند. با این حساب، اگر ابتکار تازۀ قریبالوقوعی در کار نباشد، روزهای پرتشنجی در انتظار است.
یک کیلومتر دیگر
نویسنده: زهرا رجبی پور
“پایان شب سیاه سفید است” این جمله را بارها و بارها شنیده ایم. آیا واقعا این طور است؟ از یک سو سپیدهی صبح و از سوی دیگر شب سیاه. نکته اینجاست که ما اغلب در گرماگرم مشکلات و زندگی روزمره فراموش میکنیم که این دو مفهوم به یکدیگر وابسته هستند.
آیا همین الان بنظر میرسد که زندگیات اصلاً جلو نمیرود؟ و یا انگار هرچه تلاش میکنی باز هم عقب هستی و به جایی نمیرسی؟ آیا احساس میکنی کارهایی که میکنی بیشتر زحمت و دردسر دارد تا پاداش و آسایش؟ آیا انگار هیچکس قدر تو را نمیداند؟ آیا احساس میکنی تمام تلاشهایت مانند آب در هاون کوبیدن است؟ و یا احساس میکنی زندگی با تو سر جنگ دارد و مدام به در بسته میخوری؟ دیگر خسته شده ای و توان ادامه دادن نداری؟
پس بدان و آگاه باش که قسمت آخر همیشه سخت ترین قسمت است. پیش از اینکه تسلیم شوی به خودت یادآوری کن یک کیلومتر آخر سخت ترین بخش مسیر است.
دوندگان دوی ماراتن این را میدانند. شناگران استقامت این را میدانند. آزمون دهندگان امتحانات بزرگ و صحرانوردان همه به این حقیقت آگاهند. و دقیقا اینجاست که خیلی ها از ادامه راهشان دست میکشند. نا امید میشوند و یا حتی برمیگردند. تنها آنهایی به خط پایان میرسند که راز یک کیلومتر آخر را میدانند.
این راز موفقیت در هر حوزهای است. نه تنها موارد ذکر شده بلکه در حوزه روابط، آرزوهای شخصی و یا زندگی مشترک هم همینطور است. یعنی درست در نقطهای که فرد قصد تسلیم شدن دارد و با خودت میگویی که چه فایده! اگر ادامه دهی ورق برمیگردد و همه چیز عوض میشود.
دوست عزیز میدانم راه درازی آمدهای. شاید هنوز چیزی در افق نبینی. شاید پاهایت را به سختی روی زمین میکشی و بجای پیش رو بیشتر به پشت سر فکر میکنی…
از تو میخواهم به آن لحظهی کیمیاگرانه فکر کنی. به لحظهی معجزه، به لحظهی تبدیل و تحول.
هرچقدر مسیرت دشوار بوده و ناملایمات مسیر خاطرت را آزرده ساخته است، خبر خوب اینکه به خط پایان نزدیک میشوی. یک کیلومتر آخر طاقت فرسا را طی کن. اگر نه روی دو پا، روی زانوها، اگر نه روی زانوها، چهار دست و پا … سینه خیز… برو. اگر نه سراپا شور و شادی دست کم با کورسویی ازامید…گامهای دشوار آخر را بردار. به هر قیمتی پیش برو.
به منفی باف ها، طعنه زن ها و دلسرد کننده ها و حسودان توجه نکن. تمرکزت را حفظ کن و گام بردار.
درست در لحظهای که خودت را تنهای تنها در بیابان سرد یا سوزان، در دریای غم یا طوفان بلا احساس کردی. خودت در مقابل دیوار بتنی سختی دیدی که هرچه تلاش میکنی عقب نمیرود، ناگهان دستان نوازشگر پروردگارت به یاریات میشتابند. پروردگاری که شاهد تلاش و شجاعت و ممارست تو بوده است، چشم انداز پیش رویت را عوض میکند.تو را در آغوش پر مهر خود جای میدهدودرهای بسته را میگشاید.
همیشه چنین بوده و خواهد بود. پس لطفا ادامه بده، پیش برو و پیروز شو.