بله ویرجینیا، بابانوئل وجود دارد!
آبتاب– در سال ۱۸۹۷ میلادی، ویرجینیا او هنلن ۸ ساله از پدرش پرسید آیا بابانوئل واقعاً وجود دارد؟ در مدرسه از بعضی همکلاسیها شنیده بود که «سنتا» وجود ندارد و دروغ است. پدرش – دکتر فیلیپ او هنلن- که نمیدانست جواب درست به دخترک ۸ سالهاش چیست، گفت بیا و برای روزنامهی «سان» که روزنامهی پرتیراژ آن روزهای نیویورک بود، […]
آبتاب– در سال ۱۸۹۷ میلادی، ویرجینیا او هنلن ۸ ساله از پدرش پرسید آیا بابانوئل واقعاً وجود دارد؟ در مدرسه از بعضی همکلاسیها شنیده بود که «سنتا» وجود ندارد و دروغ است. پدرش – دکتر فیلیپ او هنلن- که نمیدانست جواب درست به دخترک ۸ سالهاش چیست، گفت بیا و برای روزنامهی «سان» که روزنامهی پرتیراژ آن روزهای نیویورک بود، نامهای بنویس و از آنها بپرس که بابانوئل وجود دارد یا نه؟ ویرجینیا کاغذ و قلم را برداشت و نامهی سادهای در چند خط نوشت و سؤالش را شفاف پرسید. فرانسیس فارسلوس چرچ، یکی از سردبیران نشریهی «سان» بود. چرچ، سالها خبرنگار جنگ بود و جنگ داخلی آمریکا و همهی خشونت، پلیدی، کشتار و وحشتاش را گزارش کرده بود. آتئیست بود، «واقعیت» و همهی زشتیاش را با یک جفت چشم خود از نزدیک دیده بود. به خدا و مسیح و متعلقات باوری نداشت. فارسلوس چرچ، نامهی ویرجینیا ۸ ساله را خواند، قلم را برداشت و معروفترین، پرخوانندهترین و بیشک یکی از تأثیرگذارترین یادداشتهای سردبیری تاریخ ژورنالیسم را نوشت که تیترش، اصطلاح ژورنالیستی شد: «بله ویرجینیا، بابانوئل وجود دارد»!
فرانسیس فارسلوس چرچ خطاب به ویرجینیا نوشت: ویرجینیا! دوستانت اشتباه میکنند. آنها هم از این جو ناامیدی و بدبینی روزگار تأثیر گرفتند. بابانوئل وجود دارد، تا وقتی که عشق، بخشندگی و ایثار وجود دارد و زیبایی و لذتی بالاتر از اینها در زندگی نیست. اگر بگوییم بابانوئل وجود ندارد، مثل این است که بگوییم ویرجینیاها وجود ندارد. بعد ایمان خدشه ناپذیر کودکی هم وجود ندارد، شعر وجود ندارد، عشقی وجود ندارد که این زندگی دشوار را تحمل پذیر کند. به بابانوئل باور نداشته باشیم؟ پس لابد به قصهها هم باور نداشته باشیم. شاید از بابایت بخوای کارگرانی را استخدام کند تا تمام سوراخ و سنبههای لولههای دودکش را بگردند تا ببینند بابانوئل واقعاً وجود دارد یا نه. حتی اگر همهی آنها با هم نتوانند بابانوئل را پیدا کنند که از لولهی دودکش پایین میاد، چی ثابت شده؟ که بابانوئل وجود ندارد؟ واقعیترین امورات این جهان، چیزهایی است که نه بچهها میتوانند آن را ببینند و نه آدم بزرگها. هیچ وقت دیدی جن و پری در حیاط خانه برقصند؟ معلومه که نه، ولی این اثبات نمیکند که جن و پری وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند همهی شگفتیهای غیر قابل تصور و غیر قابل مشاهدهی این جهان را ببیند. نامه چند خط دیگر ادامه دارد و بعد فرانسیس فارسلوس چرچ خطاب به ویرجینیا ۸ ساله مینویسد: «آه ویرجینیا! در این جهان هیچ چیز دیگری جز این واقعی و ماندگار نیست. بابانوئل تا ابد باقی میماند. ویرجینیا، هزار سال دیگر، نه دهها هزار سال بعد، بابانوئل دل کودکان را شاد میکند.»
هیچ وقت اندازه امروز ارزش و اهمیت این مهمترین، کلیدیترین یادداشت سردبیری ژورنالیسم را درک نکرده بودم. یادداشتی که بیش از هر مطلب ژورنالیستی در جهان باز نشر شد، در دانشگاههای ژورنالیسم مراسم خوانش نامه و بزرگداشت اش برگزار میشود، وقت فارغ التحصیلی استادان پیشکسوت روزنامه نگاری یادمان می آوردند که در کنار پایبندی همیشه به واقعیت و باز هم واقعیت، یادت نرود که «بله ویرجینیا! بابانوئل وجود دارد…» ارزشهای انسانی ما وجود دارد، عشق و ایثار و محبت و بخشندگی و ایستادن کنار هم به رغم همه چیز وجود دارد. باید وجود داشته باشد، همه ی ما میمیریم، همه ی ما آخرالامر گل کوزهگرانایم، همه ی ما به یمن باور به چیزی عمیقتر از این نکبت روزگار، چیزی نادیدنی که در هیچ دودکشی پیدا نمیشود و روی هیچ چمنی با چشم قابل دیدن نیست، دوام می آوریم و باید بیاوریم. اکنون، بیشتر از هر وقت مصمم و قاطع باید گفت «بله ویرجینیا، بابانوئل وجود دارد.»