تاریخ انتشار :

برای مادران سرزمینم

     به قلم کیومرث ترکاشوند
قلم را در دست میگیرم خواستم توصیفی زیبا ومتفاوت از مادر بنویسم.
مادران، رنج و درد…
مادران، اشک و آه…
مادران، انتظار..!  که هنوز چشمانش به در است برای خبری از آن سرباز وطن که پیکر پاکش در آنسوی خاکریزها بجا مانده است…
مادران، داغدیده در سوگ کودکشان…
مادران، شهیدان خفته در خاک…
مادران، دشت همراه با کوچ رمه در عبور از میان سنگلاخها و رودهای خروشان در بهار…
مادران، مهر در میان قیل و قال زنگ مدرسه…
مادران، بی سنگر در نبرد با ویروسها برای طپش قلبی که ایستاده…
مادران ،سرشار از شور و هیجان شالیزار  که سفره های ما از سخاوت  گرمی دستان آنهاست..
دستانم بی حس شد و انگشتانم لرزید و قلم به آرامی از میان انگشتانم لغزید و افتاد. آنقدراین واژه زیبا ی”مادر” جایگاهش رفیع و بالا بود نه دستانم یاری توصیفش را داشت و نه قلم توان نوشتن!
قلم را با کاغذش کنار‌ گذاشتم از جا بلند شدم. از پنجره اتاقم بیرون را نگاه کردم. برف تمام کوچه را سفید پوش نموده بود. برگشتم و نشستم. در همین حال که به فکر فرورفته بودم با خود می اندیشیدم، آخر با کدام کلمه و یا شعر و روایتی مادر را می توان توصیف کرد؟
که خود واژه “مادر” ذهنم را درگیر کرد… ” م ا د ر ” هرچه بیشتر در این چهار حرف نگاه کردم، بیشتر در ژرفای عمیق جایگاه والای مادر غرق می شدم  و به نتایج جالبی رسیدم:
این سئوال ذهنم را مشغول کرد. راستی چه کسی اولین بار در زبان شیوای قند پارسی این واژه را بکار برده و چقدر بجا و با مسما…‌
به  “م” آن فکر کردم…به سراغ لغتنامه دهخدا رفتم  و با تعجب دیدم در بیشتر زبانهای دنیا این واژه مقدس با “م” شروع می شود.
مام. ماد. مار. (ماد. پهلوی، «ماتر»، «مات » ظاهراً از «ماتا»، حالت فاعلی از «ماتر»، اوستا، «ماتر»، ارمنی دخیل، «متک » (ماده ). هندی باستان، «ماتر»، ارمنی، «مئیر»، کردی، «ماک»، مادک (مادر)، «مادک» افغانی ، «مور»، استی، «ماده»، «مده»، «ماد»، «مد»، بلوچی، «مات»، «ماث»، «ماس» (مادر)، «مادگ».  پرسه ای در اشعار  معماران زبان فارسی زدم:
به رستم چنین گفت گودرز پیر
که تا کرد مادر مرا سیر شیر.
“فردوسی”
که خاقان نژاد است و بدگوهر است
به بالا و دیدار چون مادر است.
“فردوسی “
زمان تا زمان یک ز دیگر جدا
شدندی بر مادر پارسا.
“فردوسی ” 
بس قامت خوش که زیر چادر باشد
چون باز کنی مادر مادر باشد.
“سعدی “
و هرچه بیشتر در این واژه مقدس فکر میکردم بیشتر به مقام والای مادر پی می بردم. محبت، مهربانی، ماه، مهر، مهرورزی، ملکه، محبوب،……
با ” م ” خداحافظی کردم و به سراغ “الف” واژه مادر رفتم. برای یک لحظه ذهنم متوقف شد! اولین حرف الفبای فارسی و ستو ن خیمه گاه این زبان و کل فرهنگ غنی فارسی یعنی حرف الف ایستاده چون سرو استوار چون قله دماوند و اگر این حرف نبود زبان فارسی مفهومی نداشت… و حالا میدانم که چرا مادر را ستون خانواده میدانند…و به راستی که او قلب خانه و مظهر مهر و عاطفه و عشق احساس، محبت و صفاست و مادری فضیلتی است ملکوتی  برگرفته از عالم قدسی که در وجود انسان خاکی تجلَی مییابد. و در آن صراحت، صداقت، مهرورزی، که در پرورش فرزند از تمام زمینه ها و امکانات شخصی  می گذرد و از شیره جانش آن را تکامل دهد. بعد از آن نیز تمام عمر خوشبختی و آرمش آن فرزند دغدغه اش می شود. تمام حقیقت زندگی مادر عشق ورزیدن، دوست داشتن و فداکاری است…
و در میان تمام توصیفات زیبای که از این  فرشته آسمانی نوشته اند و گفته اند زیباتر از این کلام  پیامبر اکرم (ص) نیافتم: “بهشت زیر پای مادران است” 
 و بعد ازاین تعبیر زیبا هرچه بگویم و بنویسم چون برف است و آفتاب تموز…
پس سخن کوتاه کرده و زبان در حلقوم کشم که من نه آنم که بتوانم مادر را تعریف کنم؛ پس همان به که درپایش زانو زنم و خاک پایش را توتیا کرده و بر چشمانم مالم…. 
قدردان مادران شجاع سرزمینم هستم و سلامتی رزق وجود نازنینشان باد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *