درباره اردشیر زاهدی
آبتاب– بخشی از مصاحبه احمد قریشی با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم و سوم (تاریخ مصاحبه: ۹ بهمن ۱۳۶۱ / مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی) را می خوانیم. س- شما با آقای اردشیر زاهدی آشنا بودید نبودید؟ ج- بله بله. من اردشیر را اولین دفعهای که ایشان را دیدم در سانفرانسیسکو بود. […]
آبتاب– بخشی از مصاحبه احمد قریشی با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم و سوم (تاریخ مصاحبه: ۹ بهمن ۱۳۶۱ / مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی) را می خوانیم.
س- شما با آقای اردشیر زاهدی آشنا بودید نبودید؟
ج- بله بله. من اردشیر را اولین دفعهای که ایشان را دیدم در سانفرانسیسکو بود. آن موقع من در برکلی تحصیل میکردم و ایشان سفیر بودند در واشنگتن… در زمان وزیر خارجه ایشان، دو سه دفعه من تو وزارت خارجه نهار یا شام دعوتمان میکرد توی این مجالس میرفتیم و حصارک هم آن موقع یک چند دفعه میرفتیم.
جالب بود آن موقع ایران هر یکی از اینهایی که به شاه نزدیک بودند برای خودشان هم یک دربارکی داشتند. آقای علم دزاشیب را داشت، اردشیر حصارک را داشت که حصارک هم تقریباً یک چیز کوچکی از دزاشیب بود. آنجا هم میرفتی یک عدهای همیشه صبحها نشسته بودند روی تراس و اردشیر هم بالا توی اتاقش بود و ورزش میکرد. یا یکی را میخواست برود بالا یا بعد میآمد پایین اینها را میدید و او هم تقریباً همینجور بود او هم دوروبریهاش بودند آدمهایی که واقعاً شاید صلاحیت نداشتند که دوروبر یک کسی چون [زاهدی باشند.]
خود اردشیر چه جور آدمی بود؟ من اردشیر را یک آدم خیلی وطنپرستی میدانم. یک آدم خیلی وفاداری میدانم هم نسبت به مملکتش هم واقعاً نشان داد که نسبت به شاه مملکتش چهقدر وفادار است و نسبت به رفقایش. اردشیر همیشه تظاهر به این میکرد که چیزی سرش نمیشود. همیشه تظاهر میکرد که من چیزی نمیفهمم. این یکی از خصوصیات اردشیر بود که میگفت من نه سواد خواندن دارم نه سواد نوشتن نه انگلیسی بلدم نه فارسی و هیچ چیز سرم نمیشود. به قول آمریکاییها completely disarm you صاف و ساده میگفت آقا بنده هیچچیز نمیدانم. ولی این واقعاً یک سیاست خیلی خوبی بود. اردشیر خیلی آدم باهوشی بود. خیلی خوب درک میکرد مسایل را. زود میدانست مرکز قدرت کجاست. زود میفهمد با چه کسی طرف است چهجور رفتار بکند.
من خیلی خوب یادم هست که در تهران که بودیم اردشیر سفیر بود در واشنگتن اغلب این سناتورها و سیاستمدارهای آمریکا که آن موقع دائم میآمدند تهران و میرفتند اینها را توی مجالس مهمانی که از طرف سفارتخانه یا وزارتخارجه یا نمیدانم دوستها و رفقا و اینها دعوت میشدند. من چندتایشان را درست یادم هست یکی سناتور گلدواتر بود که منزل خداداد فرامانفرما شب مهمانی بود و سناتور گلدواتر هم آمده بود با سفیر آمریکا و آنجا باهاش صحبت میکرد… بعد من ازش سؤال کردم گفتم «آقا؛ سفیر ما در آن جا چه کار میکند؟»
برگشت گفت «شما یک سفیری دارید در آمریکا که از هر آمریکایی قدرتش بیشتر است در واشنگتن. میگفت اگر سناتورهای بعضی ایالات قدرت زاهدی را داشتند یا به کسانی دسترسی داشتند که زاهدی دسترسی دارد اوضاع و احوال….» بسیار از هوش زاهدی و طرز کارش تعریف میکرد.
از قضا چند روز پیش هم که همین کتاب آقای [ویلیام] سالیوان که تازه درآمده میخواندم راجع به تعریف میکرد که شب رفته بوده واشنگتن قبل از این که [به عنوان سفیر] برود به ایران. شب در واشنگتن در یک ضیافتی که در سفارت ایران بوده شرکت کرده میگفت من همینجور دورادور شاهد این بودم که اردشیر چهجوری رفتار میکند با تمام این رجالی که شب در این مهمانی هستند و میگفت «من دیدم به چشم خودم که یک دیپلمات حرفهای مشغول عمل است.» و این ایمیجی (تصویری) که اردشیر از خودش درست کرده بود به عنوان یک پلی بوی و خودش اصرار داشت واقعاً تظاهر زیاد به این موضوع بکند که پلی بوی است درست نبود این ایمیج درست نبود.
البته اردشیر پلی بوی بود اردشیر خوشش میآمد مهمانی بدهد با خانمهای قشنگ رفت و آمد داشته باشد، سروکار تمام این حرفها بود ولی این [تنها] یک جنبه از اردشیر بود شما اگر بخواهید بگویید تمام فکر و ذکر اردشیر این بود که مهمانیها چی بشود و شب با کی… این از این مهمانیها استفاده میکرد برای مأموریتی داشت که در واشنگتن بود در این مهمانیها بود که این با اغلب سفرا، با اغلب وزرای آمریکا، سناتورها، نمیدانم کنگرسمنها با تمام اینها خیلی خیلی رابطه نزدیک و خوبی داشت و برای مملکت و شاه در آن موقع خیلی خدمت کرد.
البته نقاط ضعف همان جور که عرض کردم داشت این شاید زیاد هم مجبور نبود این مهمانیها را در آن سطحی که میداد بدهد که حرف توش دربیاید یا هدیههایی که میداد به مردم مختلف. ولی این واقعاً این هدیه دادن اردشیر و اینها این فوقالعاده آدم سخاوتمندی بود. به قول اینها فوقالعاده آدم لارژی بود حالا چه پول مال خودش بود چه هنوز که هنوز است در سوئیس دارد زندگی میکند باز هم دست و دلباز است با آن چیزی هم که دارد خوب میرساند به هر کی دستش برسد میدهد.