تاریخ انتشار :
کتاب گلبرگ برافراشته دریا
بیست و سومین کتاب ایزابل آلنده در کوره جنگ داخلی اسپانیا آغاز میشود که در آن، پزشک کارآموز ویکتور دالمائو، قلب یک انسان را در دستهای خویش نگه میدارد و بیش از پنجاه سال بعد، در شیلی که در حال گذراندن دوران بازیابی پس از سقوط پینوشه است، پایان مییابد.

مترجم کتاب و نویسنده: ماندانا قدیانی
بیست و سومین کتاب ایزابل آلنده در کوره جنگ داخلی اسپانیا آغاز میشود که در آن، پزشک کارآموز ویکتور دالمائو، قلب یک انسان را در دستهای خویش نگه میدارد و بیش از پنجاه سال بعد، در شیلی که در حال گذراندن دوران بازیابی پس از سقوط پینوشه است، پایان مییابد. از میان این بازهی زمانی خیلی زیاد، ویکتور و همسرش روسِر را دنبال میکنیم که آنسوی قارهها میگریزند و به مدت چندین سال، شاهد عواقب ناشی از به قدرت رسیدن فرانکو هستند. با توجه به اینکه آلنده وظیفه پوشش دادن و پرداختن به حوادث نیمقرن را در کتابی نسبتاً کوتاه برای خود در نظر گرفته است، هیچ جای تعجبی ندارد که گفتگوها کوتاه و مختصر است. بیشتر داستان به شکل روایتی پراکنده یا حتی خلاصه گفته میشود. دانای کل نهتنها ذهن ویکتور و روسِر، بلکه ذهن آدمهایی که در طول مسیر از کنارشان میگذرند، گاهی دوباره ملاقاتشان میکنند و گاهی هم در ناآرامیهای سیاسی رهایشان میسازند را میخواند. این نوع روایت، فوقالعاده دشوار است. شخصیتها خیلی شبیه وزنههای بدنسازی هستند؛ بغل کردنشان راحتتر است تا اینکه دورتر نگهشان داریم. سبک آلنده به نحوی چشمگیر، شگرف بوده و نقطه اوج آن، فوقالعاده است؛ مروری گسترده بر نسلها، دههها و کشورها.
همانطور که ممکن است از آلنده انتظار داشته باشیم، صدای آن دانای کل با تمامی شخصیتها مهربان است، حتی هنگامیکه کارهای احمقانه یا وحشتناک انجام میدهند. ویکتور شروع به برقراری رابطه با اوفلیای ۲۱ ساله کرده و باردارش میکند، بااینکه کاملاً از خانواده سنتی او و پیدایش ناگهانی خشونت اجتنابناپذیر که از جانب پدرش خواهد آمد، آگاه است اما هیچ اثری از دیدگاه نویسنده در آن به چشم نمیخورد. هیچ اشارهای به قضاوت روایی در مورد فرمانده ای نمیشود که بر اردوگاه کار اجباری نظارت دارد که ویکتور طی سالهای پینوشه در آن زندانی شده است. یک حس قوی در این اثر به چشم میخورد که آلنده آن را همچون تلخی و بدبختی منفور شده تلقی میکند، مانند روسِر بینهایت واقعگرا که میگوید؛ «همیشه درد خواهد بود اما رنج اختیاری است.»
این روند حتی در دستهای آدم برجستهای مانند آلنده، همیشه موفقیتآمیز نیست. این احتیاط روایی، – خودداری از پرداختن کامل به صدای هر شخصیت و ابراز احساسات خام – گاهی بیشتر داستان را باز میکند تا آنکه پربارش کند. بلکه از شدت لحظات هولناکی نظیر رژه طولانی پناهندگان از اسپانیا به فرانسه، یا جنایات اردوگاههای کار اجباری و لحظات خوش نیز میکاهد. همچنین، آلنده را بهسوی نوعی کلیبافی شیرین سوق میدهد که هرگز آن را بدون کنایه به داستان فشردهتری تبدیل نخواهد کرد. در بخش پایانی، سطرهای زیادی از این دست به چشم میخورد؛ «این امر منجر به خشمی گسترده شد و احترام دیرینه به قوانینی که اکثر شیلیایی ها داشتند را تقویت نمود.»
در پایان، این نثر بیشتر بوی داستان واقعی و خلاقانه میدهد تا رمانی پر از تاریخ و پرش ناگهانی طی زمان. این امر با واقعیتی توضیح داده میشود که ویکتور یک پزشک واقعی است که از اسپانیای فرانکو گریخت؛ تمام وقایع عظیمی که در این کتاب اتفاق میافتند، واقعاً رخ دادند. هیچ قهرمانی در آن به چشم نمیخورد بهجز فقط بازماندگان، بنابراین تحمیل قوس داستانی[۱] روشن و واضح تا حدودی کممایه خواهد بود. در عوض، گلبرگ برافراشته دریا به شکل یک سری امواج خروشان دریا، با امواجی از بحران ناگهانی که در آن شخصیتها تقریباً هیچ اختیاری از خود ندارند و آرامششان هم فروکش کرده، درست شده است.[۲]
۱. Plot arc؛ آرک داستانی یا قوس داستانی به یک داستان گسترده و ادامهدار میگویند که بهصورت یک مجموعه ادامه پیدا میکند. (مترجم)
۲. به نقد از سایت گاردین بوکس (guardianbooks.com).