نویسنده: دکتر محمود سریع القلم
مهمترین ویژگی مثبتِ آنگلا مرکل، جمله بندیهای اوست: نسبی، کوتاه، شخصِ سوم، مؤدب، غیرمستقیم، با اعتماد به نفس، ملایم و امیدوار. واژهها و جمله بندیها، اعماقِ فکری و روحی یک فرد را نمایان میکنند و درعین حال، شاید دقیقترین روش برای شناخت انسان باشند. مرکل در اوایل سال ۲۰۱۷ و با به روی کار آمدن رئیس جمهوری جدید در آمریکا این چنین گفت: “ما با آمریکا دوستی خواهیم کرد ولی به عنوان اروپایی باید بدانیم که خودمان برای آیندۀ خود باید تلاش کنیم و سرنوشت خود را رقم بزنیم.” سیاستورزی از نظر مرکل یعنی”حل مشکلات.” او می گوید اگر مشکلی نبود نیاز به سیاستمداران نبود. مهمترین وجه کار سیاست، “ایجاد تفاهم میان دیدگاههای مختلف” و “اجماعسازی” است. این خصلت مرکل شاید باعث شد چندین بار در انتخابات پیروز شود و صدراعظمی آلمان را برای ۱۶ سال برعهده داشته باشد.
مرکل موفقیت هر سیاستی را تابع دو امر میدانست: ۱) حتیالمقدور مورد اجماع جریانها باشد و ۲) با افکار عمومی در تناقض نباشد. او اعتقاد داشت:” به عنوان صدراعظم من باید توسط مردم و رسانهها زیر میکروسکوپ باشم ضمن اینکه دفتر و تیم همکار من، باید به وضوح تمام ضعفها، قوتها و راه حلها را با من در میان بگذارند. او اعلام کرده بود که اگر پول ملاک باشد، شخص باید به بخش خصوصی و صنعت کوچ کند و سیاست و حکمرانی را برعهدۀ کسانی بگذارد که علاقمندند با مدیریت صحیح، جامعه را در مسیر بهتری قرار دهند. آنگلا مرکل در عین داشتن روحیه تفاهم و تعامل، سر موقع انتقادات خود را با جمله بندیهای کوتاه ولی دقیق مطرح می کرد. سه رئیس جمهور آمریکا (بوش- اوباما و ترامپ) با پروژۀ لوله گاز روسیه از سیبری به شمال آلمان از طریق دریای بالتیک مخالفت کردند. اما مرکل با اتکاء به اجماع جریانهای سیاسی و افکار عمومی آلمان در مقابل آمریکا ایستاد و در نهایت، خط لوله گاز به پایان رسید. دولت بایدن بالاخره مجبور شد موافقت خود را اعلام کند. مرکل معتقد بود افزایش هزینه نظامی برای تقابل یا تعدیل روسیه اشتباه است بلکه باید با ایجاد وابستگی اقتصادی متقابل، رفتار مسکو را نسبت به اروپا تعدیل کرد.
معمولاً کسانی که اعتماد به نفس دارند خیلی محدود واکنش نشان میدهند و مرکل از آن دست افرادی بود که به ندرت به اشتباهات، رفتار و افکار نادرست دیگران، واکنش نشان میدهد بلکه با تمرکز و اعتماد به نفس ستودنی به افقهای آلمان فکر میکرد و همانند اسبی که نقاب بر سر دارد و در مسابقه فقط به جلو نگاه میکند و تمام انرژی خود را برای پیروزی به کار میگیرد، عمل میکرد. در حالی که آمریکاییها از چین به عنوان یک کشور متخاصم نام میبرند، او بیجینگ را “شریک” خطاب کرد و معتقد بود باید از فرصتهای عظیمی که چینیها در آسیا و جهان عرضه میدارند بهرهبرداری کرد. دولتهای متعدد در آمریکا نتوانستند او و آلمان را در سیاستهای رویارویی آمریکا با چین و روسیه همراه کنند. در رابطه با روسیه، معتقد بود که از شوروی فاصله جدی گرفته است ولی راه طولانی برایِ تحققِ کارآمدی و پیشرفت دارد به طوری که نه در سیاست موفق است نه در اقتصاد. مرکل جمله معروفی در مورد پوتین دارد که حکایت از فهم عمیق او از طبع بشر و مفهوم قدرت دارد: “پوتین از ضعفهای خود میترسد.” نگاه مرکل به گذشته نیز حاکی از واقعبینی، نظم فکری و فلسفۀ مدیریتی است. او میگوید: “درسی که من از تجربۀ آلمان شرقی آموختم این است که باید کاری کنیم هیچگاه دیگر چنین سیستمی به وجود نیاید.” از این زاویه، او اعتماد راسخی به نقش افکار عمومی و خواستهها و اولویتهای عامۀ مردم دارد. فلسفهای که یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی در نوشتهها و سخنرانیهای خود برعهده گرفته است. هابرماس میگوید: ” حکومت یک وظیفه بیشتر ندارد و آن اجرای تقاضاها و اولویتهای مردم است.”
آرامش و اعتماد به نفس مرکل در طی دوران صدراعظمی باعث شد تا برای ۱۴ سال توسط مجلۀ Forbes از ۲۰۰۴ به بعد به عنوان قدرتمندترین زن و محترمترین رهبر در جهان شناخته شود. در مراسم وداع از سیاست، مردم و دولت آلمان با نهایتِ احترام و قدردانی از او و خدمات و عملکرد او خداحافظی کردند. بر خلاف مدیران جهان سومی که عمیقاً نگران کناره گیری و پی آمد های کناره گیری هستند، مرکل با احترام و امنیت بقیۀ عمر خود را سپری خواهد کرد. وقتی یک بار از او پرسیدند چرا فیزیک را انتخاب کرد و در آن رشته، دکترا گرفت، گفت:” در این رشته نمیتوان حقیقت را پنهان کرد.”