به اعتلای کشورمان معتقدیم

ایران بر لبه تیغ


     این روزها بحثی در گرفت که برای ورود به کارشناسی ارشد لازم است که رشته کارشناسی فرد نیز مرتبط با رشته انتخابی ارشد باشد و دیگر نمی‌توان از رشته‌های غیرمرتبط متقاضی ورود به رشته‌های دیگر و به طور مشخص رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی شد. گرچه معلوم شد این تصمیم نهایی و قابل اجرا نیست، ولی مسأله مهم‌تر این بود که هیچ گزارشی برای ضرورت چنین تغییری ارایه نشده است. در این یادداشت یکی از موارد نقض این تصمیم را توضیح داده خواهد شد، موردی که قطعاً موارد مشابه نیز دارد. اگر علم را طبقه‌بندی کرده و یک سر طیف را ریاضی بدانیم که دقیق‌ترین و انتزاعی هم هست سر دیگر آن را می‌توان علوم اجتماعی و انسانی دانست که قدرت تبیین‌کنندگی آنها به نسبت کم است ولی همین کم نیز اهمیت فراوان دارد. ویژگی مهم علوم اخیر تفاوت در کاربرد آن است. حل معادلات چند مجهولی یا سری‌های زمانی یا انتگرال در ایران یا اروپا یا آمریکا فرقی ندارد، یا واکنش مواد در برابر حرارت و فشار یا ترکیب اتم‌ها نیز چنین است، ولی جامعه‌شناسی چنین نیست. کیفیت کاربرد اصول این علم به شدت وابسته به زمان و مکان است.

     ریاضی‌دانی ایرانی و آمریکایی و هندی نداریم، ولی جامعه‌شناسی ایرانی و هندی و آمریکایی داریم، اگر چه از دانش اجتماعی مشترکی سیراب می‌شوند. ولی موضوعات و مصادیق و راه‌حل‌های آنان متفاوت است. نوعی تعهد علمی و بینش در این علوم وجود دارد که در ریاضیات دیده نمی‌شود. از این رو انگیزه‌های حضور افراد در این رشته از علوم، می‌تواند متفاوت از علوم محض باشد و باید راه را برای حضور همگان در این رشته‌ها باز و ساده کرد. هر چند رعایت و دارا بودن حداقل‌های لازم ضوابط علمی ضروری است. اتفاقاً نمونه‌های خوبی در جهان و ایران داشته‌ایم که این حضور چگونه می‌تواند در خدمت فهم جامعه و توسعه این دسته از علوم قرار گیرد. آقای دکتر محمد فاضلی دانش‌آموخته مهندسی مکانیک از دانشگاه امیرکبیر است. ولی همین انگیزه‌های پیش‌ گفته موجب شد که وی به جامعه‌شناسی کوچ کند و ارشد و دکترای خود را در این رشته بگیرد. وجود این انگیزه متفاوت برای حضور در این رشته، موجب تفاوت برون‌داد علمی وی به عنوان یک جامعه‌شناس شده است که چگونه دانش جامعه‌شناختی را در خدمت فهم جامعه ایران قرار داده است. بخشی از این نگاه در کتاب اخیر وی بازتاب یافته است. کتابِ «ایران، بر لبه تیغ» مجموعه گفتارهای وی در خصوص جامعه‌شناسی سیاسی و سیاست عمومی در ایران است که طی حدود یک دهه به رشته تحریر در آورده است. این کتاب شامل عناوین کلی چون ایرانیان و مسایل‌شان، حکومت و حکمرانی، و به سوی آینده است. علوم اجتماعی برخلاف ریاضیات فقط از طریق طرح نظرات و گفتگوی عمومی نخبگان و صاحب‌نظران است که به نتیجه می‌رسد و نوعی توافق نسبی را میان شهروندان و دانشمندان ایجاد می‌کند تا به حل مسایل خود بپردازند. فاضلی در مقدمه خود بر این کتاب طیفی از جامعه‌شناسان را تعریف می‌کند که یک سر آن جامعه‌شناس ـ روشنفکر، و سر دیگرش جامعه‌شناس باسواد و مزدبگیر است که توانایی‌اش را در خدمت یک دولت یا حزب قرار می‌دهد. برای دسته اول ایده و آرمان، و برای دسته دوم قدرت و مواهب حاصل از آن است که بیش‌ترین معنا را می‌دهد. وی در میان این دوگانه، وضعیتی را در قالب «جامعه‌شناس ـ روشنفکر بوروکرات» تعریف می‌کند و آن را مؤثر و مفید به حال جامعه می‌داند و طبعاً خود را در این دسته‌بندی جا می‌دهد.

     ایران مسایل زیادی دارد به همین علت شاید در لبه تیغ توصیف شده است، ولی همین زیاد بودن مسایل آن می‌تواند به اغتشاش فکری و عدم تفاهم عمومی منجر شود. وظیفه نخبگان است که نشان دهند برای عبور از این وضعیت یا لبه تیغ، نیاز نیست همزمان همه مسایل را حل کرد، زیرا چه بسا حل هر مسأله‌ای در تعارض با حل سایر مسایل باشد، باید یکی دو تا از مهم‌ترین مسایل که اصطلاحاً می‌گوییم متغیر مستقل‌تری نسبت به بقیه هستند را یافت و به حل آن اقدام نمود. سپس بقیه مسایل در مسیر حل قرار خواهد گرفت. رسیدن به این نتیجه، جز از طریق گفتگوی عمومی و عمدتاً مکتوب در فضای رسانه‌ای و نقد و ارزیابی نظرات ممکن نیست، از این رو فعالیت‌های آقای فاضلی نمونه‌ای مناسب برای قرار گرفتن جامعه در مسیر شکل‌گیری چنین تفاهمی است. رسیدن به ذهنیتی چارچوب‌دار برای ارایه پاسخ‌های منسجم به مسایل ایران در ذیل یک چارچوب قابل قبول وظیفه‌ای است که همه صاحب‌نظران اجتماعی باید برای تحقق آن کوشش کنند. و این مجموعه یادداشت‌ها و گفتارهای آقای فاضلی نمونه و مقدمه مناسبی برای گفتگو و همفکری جهت تحقق این هدف است. هدفی که لزوماً با خواندن این مجموعه مقالات به دست نمی‌آید ولی بسط گفتگو درباره آنها زمینه رسیدن به این هدف را فراهم می‌کند.

Email
چاپ
آخرین اخبار