تاریخ انتشار :
چرا فقط در سیل؟

نویسنده: مصطفی داننده
در بازی عمو زنجیر باف، کودکان دست به دست هم می دهند و تبدیل به یک زنجیر می شوند و می خوانند:« عمو زنجیر باف/ بله/ زنجیر منو بافتی؟/ بله/ پشت کوه انداختی؟ …»
رفتار مردم ایران با سیل هم مثل همین بازی است. دست به دست هم دادند، زنجیری شدند برای حمایت از سیلزدگان در مناطق مختلف ایران اعم از: گلستان، لرستان و خوزستان. مردم شعر سیمین بهبهانی را فریاد می زنند که: “دوباره میسازمت وطن! اگر چه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو می زنم/ اگر چه با استخوان خویش.”
چقدر خوب است در شرایط سخت به فکر هم هستیم. چقدر خوب است وقتی زمین لرزه می آید یا سیل جاری می شود، دست به دست هم می دهیم تا غم به چهره ی هم وطن مان ننشیند. می خواهم بگویم، چرا فقط در این زمان ها به فکر هم هستیم. از هر چه داریم می گذریم تا لبخند به لب کودکی بیاید که خانه شان را سیل با خود برده است. تا حالا با خود فکر کرده ایم که گرانی چه فرقی با سیل دارد؟ هیچ. گرانی هم سقف خانهها را خراب می کند. غم به چهره مردم می نشاند. چرا موقع گرانی به فکر هم نیستیم؟ چرا در آن زمان بدو بدو، به خرید می رویم و فکر نمی کنیم شاید دیگران هم به این کالاها نیاز داشته باشند. الان به راحتی دل از پوشکها می بریم تا کودکان مناطق سیل زده، سختی نکشند، اما همین چند ماه پیش، ۱۰ تا ۱۰ می خریدیم تا از قافله پوشک خران عقب نیفتیم. هرچقدر الان تصاویر امیدوار کننده از ایرانیها می بینیم، چند ماه پیش شاهد تصاویر هولناکی از رفتار خود بودیم. رفتاری که هشدار می داد وجدان در ایران در حال قربانی شدن است. همه آدمهای خوبی که می شناسیم در کتابها هستند و از کودکی به عنوان قصه برای ما تعریف شدهاند، اما هرچه آدم بد می شناسیم در جامعه کنار ما زندگی می کنند و کارهای آنها را به چشم می بینیم. حالا اما داستان فرق کرده است. در زمانه سیل آدمهای خوب از کتابها بیرون آمدهاند و در حال خودنمایی هستند. آن روزها از خود می پرسیدیم چرا به اینجا رسیدهایم؟ چرا بسیاری از مردم در حال تاختن هستند؛ بدون این که توجه کنند کسی در غبار تاختن آنها در حال خفه شدن است. بسیاری از ما در حال گل کردن آب بودیم بدون این که توجه کنیم، در فرودست انگار، کفتری می خورد آب. واقعاً اگر هوای هم را داشتیم شاید گرانی و تورم اینقدر خودنمایی نمی کرد. شاید اینقدر خنده مستانه نمی زند. شاید اینقدر حس فتح ایران را نداشت. سیل زشتی بسیاری داشت. غم فراوان داشت، اما وجدانهای بسیاری را بیدار کرد. بیاییم در دوران پساسیل به هم یادآوری کنیم که کم فروشی، گران فروشی، پارتی بازی دست کمی از سیل ندارند. بیاییم به هم یادآوری کنیم اینها در زمانهای نه چندان دور در همین جامعه زشت و پلید بود. خانوادههای سعی می کردند پول کم فروشی به سر سفره نیاید. در هر شرایطی هوای همدیگر را داشته باشیم که هیچکس در این دنیا هوای ما را ندارد.