نویسنده: دکتر شهین علیائی زند – عضو هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و بنیانگذار اولین مؤسسه پیشگیری از آزار جنسی کودکان و نوجوانان در خاورمیانه و پایه گزار مطالعات در زمینه کودک
در این دوره کارکردن برای مردم بسیار دشوار است. آنهایی که دست اندر کار هستند، می دانند که هر لحظه از زندگی ما چه میزان با دشواری های عدیده ای روبرو است. صحبت کردن از کودک آزاری، به ویژه حوزه کاری من، یعنی آزار جنسی کودکان کار بسیار دشواری است. باید بگویم به عنوان فردی که سالها در ایران زمین خودم نبوده ام، به شما عملا گزارش میدهم که کودک آزاری در همه جای دنیا وجود دارد. کودک آزاری چه از لحاظ جنسی چه سایر ابعاد آن در همه جای دنیا در حال وقوع است که حتی در نقاط دیگر بصورت سازمان یافته این موضوع اتفاق می افتد. این روزها بعد از قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و به ویژه کودکان بالاترین میزان درآمد را نصیب قاچاقچیان و تجار انسان می کند. بنابراین، در همه جای دنیا این معضل وجود دارد اما با این تفاوت که در سایر نقاط دنیا می توان راحت تر راجع به این مسئله صحبت کرد، برنامه ارائه نمود و تعامل وسیعتری انجام داد که در ایران ما از آن بعد هم دچار مشکل هستیم.
از زمانی که در زمینه کودک آزاری شروع به مطالعه کردم و به ایران آمدم، تصور می کردم از آنجا که ما یک کشور باستانی هستیم تاریخ بسیار وسیعی به لحاظ نوشتاری داریم .دریغ که نمیدانستم تاریخ ما نوشته ایرانی ها نیست و باید تاریخمان را از زبان دیگران بشنویم. در زمینه مسائل اجتماعی خواستم که غور بکنم در تاریخ ولی آنچه که نوشته شده بود عمدتا ایرانی نبود. از آنجا که هم به ادبیات و همچنین تاریخ عشق میورزم به این نتیجه رسیدم که تاریخچه کودک آزاری را باید از ادبیات فارسی آغاز کنم. ادبیات فارسی، تاریخ و آینه ای هستند از آنچه که طی قرون بر بچه های ما گذشته است.
بررسی های من از قرن هفتم آغاز شده و پیش آمده است. من در اینجا فقط چهارتا از بندهای متفاوت شعر را برای شما آورده ام تا شما وسعت کودک آزاری را مشاهده کنید:
۱- پسر چون ز ده بر گذشتش سنین ز نامحرمان گو فراتر نشین
بر پنبه آتش نشاید فروخت که تا چشم برهم زنی خانه سوخت
۲- ای پسر جنگ بنه، بوسه بیار، این همه جنگ و درشتی به چه کار (فرخی سیستانی)
۳- پدرش گفت که با من ننشیند پسرش…… مردم از غصه، خدا مرگ دهد بر پدرش (ایرج میرزا)
۴- غلام باره ای را گفتند چون است که راز دزد و زناکار نهان ماند و تو رسوا گردی؟! گفت: کسی که رازش با کودکان باشد چون رسوا نگردد؟ (عبید زاکانی)
بنابراین، این قضیه از زمانهای گذشته با ما بوده و هست، و نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورهای باستان مانند: رم باستان، یونان باستان و همچنین؛ در چین باستان نیز چنین شرایطی وجود داشته است که من همه اینها را فصل به فصل، عمیقا مطالعه کرده ام تا به اینجا رسیدم که ما نیز به میزان وسیعی با این مسئله مواجه هستیم.
اولین مؤسسه پیشگیری از آزار جنسی کودکان و نوجوانان را از سال ۱۳۸۸ در تهران که در واقع پایگاه ماست، دایر و شروع به فعالیت کردیم. من قبل از اخذ مجوز این مؤسسه، یک تحقیق ملی را در زمینه “روسپی گری” انجام دادم که اتفاقا به مشهد هم آمدم و مدتی هم با زنان روسپی اینجا مصاحبه کردم و در آن کار نشان داده شد که ۲۲ درصد از زنان روسپی در دوران کودکی خود مورد تجاوز در خانه خودشان قرار گرفته بودند و همین تحقیق کمک کرد که بتوانم مجوزم را اخذ کنم.
من در تهران و بسیاری از شهرستان ها و همچنین خارج از ایران کارگاههای تربیت جنسی و پیشگیری از آزار جنسی را اجرا می کنم و در این کارگاه ها نکات بسیاری را متوجه می شوم. یکی از مسائلی که ما با آن مواجهیم، عدم تحقیق کافی در این زمینه است و من امیدوارم دوستان دانشگاهی علیرغم تمام مشکلاتی که در جامعه داریم هر کدام به قدر وظیفه در این مسئله پیش برویم و تحقیقات گسترده ای را صورت بدهیم.
به نظر من یکی از بزرگترین کارهایی که در مؤسسه ما در حال انجام است، این است که ما کودک آزاری های جنسی را می توانیم دهه به دهه با هم مقایسه بکنیم که چه تفاوت هایی کرده است و از آنجا متوجه می شویم که چه اتفاقی دارد در آن بیرون می افتد. به طور مثال، اخیرا متوجه شدم که چقدر وسعت کودک آزاری جنسی در بین پدر خوانده ها دارد غوغا می کند. از آنجا که میزان طلاق افزایش یافته است، به تبع ازدواج های مجدد و تعداد پدر خوانده ها نیز زیاد شده است. از این بدتر ما کودک آزاری جنسی توسط دوستان مادر را مشاهده می کنیم .من می خواهم به نکته ای اشاره کنم و بگویم که شرایط ما روز به روز حادتر می شود. آن هم مسئله قبح شکنی فوق العاده عظیمی است که در سطح جامعه رخ داده است. شما می دانید که قبح شکنی شبیه به یک ویروس است. زمانی که در یک جا اتفاق بیافتد، سایر اندام های جامعه را نیز درگیر می کند. بنابراین، از آنجا که این اتفاق در بین افرادی که به هرحال قرار بوده است الگوی رفتاری باشند به مراتب بیشتر دیده می شود، می بینیم که این اتفاق به میزان قابل توجهی به بدنه جامعه سرایت کرده است و تبدیل به یک معمول شده است.
در کل می توانم بگویم که وقوع یک سری اتفاق ها در سطح جامعه ما، باعث شده شرایط روحی و روانی مردم به قدری دشوار باشد که دچار یک بیقراری عمیقی شوند. تبعات این بیقراری با خشونت های اجتماعی عجین است که یکی از آنها پدیده ی کودک آزاری و به خصوص کودک آزاری جنسی است. مورد «اهورا» در رشت یکی از تیپیک ترین اتفاقاتی است که رخ داده و در آن فقط لحظه آخر یعنی مرگ کودک اتفاق نیافتاده است.
طلاق، استفاده از مواد مخدر، ارتباطات فرا ازدواج، سپردن بچه به فردی که بیشتر دوست پسر هست و خودش هم حال خوشی ندارد، ترک خانه توسط پدر و… در نهایت شرمندگی تمام موارد را داریم. در آماری که مطالعه می کردم آمده بود که از هر ۴ ایرانی یک نفر دچار اختلال روانی است. خب، در چنین جامعه ای رخ دادن چنین وقایعی دور از انتظار نیست اما علت این اختلالات و فشارهای روانی در جامعه ما بیش از هر چیز مسئله تبعیض است و اگر از من بپرسید که تبعیض از کجا آغاز میشود؟ من می گویم سهم قابل توجهی را آموزش و پرورش ما به خود اختصاص داده است. سیستم آموزش و پرورش ما مملو از تبعیض است . بچه ها را از همان روز اول متفاوت می بیند. بچه هایی که در کپرها درس می خوانند و بچه هایی که آنقدر سیر هستند که در روز ده عدد سیب را گاز زده و دور می اندازند. ما جامعه را با این تبعیض، عقده و حقارت به کودکان خود معرفی می کنیم و به تبع فرزندان ما در دوره بزرگسالی نمی توانند حالت عادی داشته باشند. اشاره کردم که کودک آزاری و آزار جنسی توسط پدر خوانده ها را بسیار می بینم، همچنین غیبت مادر، به عنوان یکی از اصلی ترین علل کودک آزاری به شدت ملاحظه می شود. اما فراتر از همه این ها باید گفت به نظر می رسد شکل و شمایل کودک آزاری در ایران در حال تغییر است. شکل کودک آزاری به ویژه از نوع جنسی طی یازده سال گذشته روز به روز خشن تر شده است. در گذشته بچه ها را قطعه قطعه نمی کردند اما امروز این کار را انجام می دهند و به بدترین شیوه آن ها را می کشند. می توان گفت که علت این میزان خشونت به میزان قابل توجهی مربوط به استفاده از مواد مخدر صنعتی است که در حال تخریب مغز و نورون هاست و افراد را به میزان زیادی پرخاشگرتر از قبل می کند.
نکته ای را که من شدیدا روی آن تأکید دارم این است که اگرچه جامعه دارد هزار و یک مسئله را به ما معرفی می کند ولی اجازه می خواهم بگویم که ما هم یک سری چیزها را بلد نیستیم، مثلا اینکه بتوانیم از طریق لذت بردن از سادگی های زندگی به خودمان آرامش بدهیم. ما اصلا سادگی های زندگی را بلد نیستیم .می شود امروز از هوای خوب لذت برد، می شود امروز یک گل را ناز کرد و می شود یک مقدار زیادی تخلیه روحی شد. اگر بتوانیم از سادگی های زندگی لذت ببریم، مقدار زیادی جلوی بیقراری های خودمان را گرفته ایم. بخش عظیمی از اتفاقاتی که می افتد از دست من و شما به عنوان یک فرد ممکن است خارج باشد، ولی مهمترین اتفاقی که می تواند در هر یک از شهرهای ما بیوفتد، آگاهی دادن و کسب آن است. ما همین حالا می توانیم با کمترین میزان از بودجه ای که هرجایی در اختیار ما بگذارد، به مادرها و پدرها آگاهی بدهیم و به نظر من، این”آگاهی کلید بسیاری از معضلات ما است”.
من اشاره کوچکی می کنم، علیرغم تمام معضلاتی که چند وقت اخیر داشتیم، همین چند روز پیش مشاهده کردم، خانمی از اتومبیل خودش خارج شد و یازده دقیقه تمام یک کودک ۳ ساله را تنها گذاشت. من ایستادم و از دور مراقب خودرو بودم تا آن خانم با یک دمپایی برگشت. یازده دقیقه طفل خردسالش را تنها گذاشت و دنبال دمپایی خودش می گشت.
ما نمی خوانیم و نمی بینیم چه معضلاتی دارد با یک لحظه غفلت در جامعه ما اتفاق می افتد. بسیاری از کودک آزاری هایی که رخ داده بر اثر غفلت بوده است. «آتنا» را نگاه کنید، چهار و نیم بعد از ظهر تازه آن آقا در اردبیل متوجه شده که فرزندش نیست. اخیرا هم کودکی که در مشهد این اتفاق فجیع برایش رخ داد. ساعت یازده و نیم صبح ناگهان متوجه شده اند که کودک نیست. ما نمی توانیم خیلی از اتفاق ها را تغییر بدهیم ولی مراقب بچه بودن و جدی گرفتن تمام رویدادها را ما می توانیم تغییر بدهیم.
روش هایی وجود دارد که ما به بچه هایمان آگاهی بدهیم ولی آن ها را بدبین نکنیم. بنده متعاقب این مسئله کتابی نوشتم با عنوان “من همه را دوست دارم اما….” در این اثر سعی شده خیلی مثبت، با بچه ها رفتار کنیم و به آن ها بیاموزیم که همه مردم دنیا و جامعه دوست داشتنی هستند ولی باید با این روش ها از خودمان مراقبت کنیم. این کتاب هم برای آموزش مستقیم کودکان و هم والدین آن ها مناسب است. بنظر میرسد بیش از هر چیزی کم حوصلگی در میان مردم دیده می شود که این امر باعث شده حوصله برخورد با بچه هایمان را نداشته باشیم. حوصله نداریم بنشینیم و با فرزندانمان صحبت کنیم و در نتیجه گوشی ها و تبلت ها امروز حکم پستانک را دارند. آن ها را دست بچه ها می دهیم تا از سر خودمان رفع شان کنیم. از سادگی های زندگی لذت ببریم، برای خودمان یک جو حوصله بخریم، یک جو حوصله تدارک ببینیم و هر جایی که دارند آموزش می دهند از آن بهره مند شویم. در نهایت، خطاب به کسانی که برای ما تصمیم می گیرند علاوه بر من و شما که عضو ساده تری هستیم فقط یک جمله را دارم برای گفتن: “مرا بخیر تو امید نیست، لطفاً شر مرسان.”